و نيز آمده: عمر ديد گروهى به دنبال ابى بن كعب راه مى رفتند، عمر تازيانه اش را براى ابى كشيد. ابى گفت: يا اميرالمومنين! از خدا بترس! عمر گفت: پس اين گروه كيستند كه به دنبال تو مى آيند. [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 175. ]
عمر و غليان ثقفى
و همچنين ابن ابى الحديد آورده: غيلان بن سلمه ثقفى مسلمان شد در حالى كه ده زن داشت، رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: چهار تا از زنانت را بگذار و بقيه را طلاق ده. غيلان اين كار را كرد، تا اين كه در زمان خلافت عمر چهار زنش را طلاق داده و اموالش را بين فرزندان قسمت نمود، عمر اين را بشنيد، پس غيلان را به نزد خود احضار نموده به وى گفت: گمانم كه شيطان خبر مرگ تو را در دلت انداخته و بدين سبب زنانت را طلاق داده تا آنان را از ميراث محروم نمايى، و شايد بيش از اندك زمانى زنده نباشى، به خدا سوگند زنان و اموالت را باز مى گردانى يا زنانت را از تو ارث داده و دستور دهم قبرت را مانند قبر ابورغال سنگسار كنند. [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3، ص 111. ]
مؤلّف:
غيلان كار حرامى انجام نداده بود، و با اين حال چگونه عمر او را تهديد نموده كه اگر آنان را باز نگرداند دستور مى دهد قبرش همچون قبر ابورغال راهنماى حبشه در ويران نمودن خانه كعبه سنگسار شود و چگونه خواسته زنانش را پس از طلاق و بيگانه شدن آنان را از او ارث دهد؟!