تازيانه به جاى هديه - قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قضاوتهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدتقی شوشتری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


تازيانه به جاى هديه

در كامل ابن اثير آمده: از جمله مرتدين قبيله سليم ابوشجره بن عبدالعزى سلمى پسر خنساء "شاعره معروفه" بوده. وى قصيده اى سرود كه شعر اولش اين است:




  • صحا القلب عمن هواه واقصرا
    و طاوع فيها العاذلين وابصرا



  • و طاوع فيها العاذلين وابصرا
    و طاوع فيها العاذلين وابصرا



تا اين كه گفته:




  • فرويت رمحى من كتيبه خالد
    وانى لارجو بعدها ان اعمرا



  • وانى لارجو بعدها ان اعمرا
    وانى لارجو بعدها ان اعمرا



و پس از مدتى باز مسلمان شده و در زمان خلافت عمر به مدينه رفت، پس عمر را ديد كه از مستمندان دستگيرى مى كند، پيش رفت و ازاو درخواست كمك نمود، عمر به او گفت: تو كيستى؟

ابوشجره خود را معرفى كرد، عمر او را شناخت و به او گفت: فهميدم تو كيستى تو همان دشمن خدايى، نه به خدا سوگند چيزى به تو نخواهم داد آيا تو آن كسى نيستى كه مى گفتى:




  • فرويت رمحى من كتيبه خالد
    و انى لارجو بعدها ان اعمرا



  • و انى لارجو بعدها ان اعمرا
    و انى لارجو بعدها ان اعمرا



و تازيانه را بر سرش فرود آورد، در اين موقع ابوشجره بسرعت دويد و سوار بر شترش شده به قوم خود ملحق گرديد و گفت:

ضن علينا ابوحفص بنائله

وكل مختبط يوم له ورق [ كامل، ج 2، ص 28. ]

عمر و تقاضاى اعرابى

در نهايه ابن اثير آمده: مرد عربى به عمر گفت: شترم از حركت باز ايستاده بارم را حمل كن، عمر به او گفت: بخدا سوگند دروغ مى گويى، و تقاضاى او را اجابت نكرد، پس اعرابى گفت:




  • اقسم بالله ابوحفص عمر
    فاغفر له اللهم
    ان كان قد فجر



  • ما مسها من نقب ولادبر
    ان كان قد فجر
    ان كان قد فجر



سوگند ياد كرد ابوحفص، عمر كه آسيبى به شترم نرسيده، خدايا بيامرز او را كه به دروغ، قسم خورده است. [ نهايه، ابن اثير، ج 5، ص 101، ماده نقب. ]

و از اين شعر اعرابى بر مى آيد كه عمر به دروغ سوگند ياد كرده بود.

/ 270