نظريه دوم ارسطوئيان
2-بعضي ديگر از فلاسفه ارسطوئي، براي فعل خدا هدف قائلند، اما هدف رفتار خداوند را يا لذّت طلبي يا اهداف خودخواهانه، قرار دادهاند.(1)نقد
اگر مقصود شما «وجود غايت خارجي» است، غايت كه به وجود خارجي خودش، قبل از فعل وجود ندارد تا باعث تركيب شود. علاوه بر آنكه «وجود خارجيغايت» نيز معلول اراده است و معلول بهوجود خارجيخود كه معلول است، نميتواند در سلسله علل خودش، که اراده باشد جاي گيرد تا با علت خود، اجزاء علت تامه را تشكيل بدهد.اما اگر مراد شما (مولف اسفار) از «غايت»، همان «علم به غايت باشد» نه وجود خارجي غايت، كه ظاهراً مقصود شما هم همين است، يعني خدا، علم دارد كه فلان فعل، وجودش بهتر از عدماش است و انجاماش احسان و نيكو كاري است. در نتيجه «علم» از صفات ذات خدا است. «علم» او عين ذات او است. وجود علم ذاتي، با بساطت ذات، منافات ندارد تا ترکب در ذات به وجود بيايد. پس چرا ميگوييد باعث تركيب ميشود؟ قبلا در مورد زمان و مكان و شرط هم گفتيم كه علم به شرط و علم به زمان و علم به مكان نيز چنين1. مراجعه شود به كتاب ما بعد الطبيعه ارسطو، کتاب دوازدهم (لا مبدا) ـفصل هفتم ـ محرک نخستين محرکي هست که متحرک نيست و به حرکت وا ميدارد... اگر خدا هميشه د رآن خيال خوش است که ما گهگاه در آن هستيم شگفت انگيز است اما اگر در حالي خوشتر از آن است شگفتانگيزتر است ولي حال او چنين است....