مقدمه مؤلف
فلسفه، يكي از علومي است كه جمعي به طرفداري از آن، دفاع مينمايند و گروهي نيز آن را تضعيف ميكنند؛ بعضي تحت تاثير علوم تجربي و براي دفاع افراطيگونه از علوم تجربي، و بعضي به عنوان دفاع از دين آن را رد کرده و فلسفه را نوعي بيديني ميدانند. اين مسأله تا جايي پيش رفته است كه گاهي فلاسفه را كافر و نجس دانستهاند، يا كسب اين علم را حرام نمودهو از اساس با آن به مخالفت برخاستهاند. در غرب نيز كساني مانند «هيوم» به گونه ديگر، كتابهاي فلسفي قديم را شايسته خواندن نديده و گفتهاند: « را به دريا ريخته يا بسوزانيد؛ زيرا به ما آگاهي جديد نميدهد». و نيز هستند كساني كه دفاع افراطي از فلسفه نموده و علوم نقلي را گويا از علم بودن ساقط نمودهاند و همه امور را ميخواهند از طريق عقل حل نمايند. يا با فلسفه كه بايد با آزادي فكري همراه باشد، تعبدي گونه مينگرند و نسبت به گفته بعضي از فلاسفه قديم متعبداند كه فلان مطلب چنين است، چون فلان فيلسوف قديمي گفته است و ما به اندازه آن ها هرگز نميفهميم.خلاصه نه دفاع افراطي از فلسفه درست است و نه تخطئة مطلق آن، به عنوان دفاع از دين، يا غير آن.
اما فلسفه يعني «تفكري كه بر اساس و مبناي عقل بنا نهاده شود». عقلي كه فارق بين انسان و حيوان است و انسان ها به خاطر داشتن آن بر خود ميبالند، چگونه ميتواند بد و مذموم باشد؟ شناخت احکام دين اسلام بر اساس ادلة اربعه بنا شده كه يكي از اين چهار دليل، عقل
است. چگونه ممكن است پيروي از دليل عقل، بي ديني به حساب آيد؟ قبل از اين كه انسان به خدا و ديني اعتقاد پيدا كند، از طريق عقل و برهان عقلي ميتواند با خالق خود آشنا گردد. با دليل عقلي است كه دين