تصور اول سارتر بر امتناع وجود خدا
جان پل سارتر(1) گفته است تصور خدا، تصور متناقضي است؛ در نتيجه وقوع خارجي آن محال است.زيرا اولا: تنها انسان است كه چون فاعل مختار است، خودش، خودش را ميسازد. اما حيوانات هر كدام براي خودشان «ساختاري طبيعي» (=غير اختياري) دارند و «بهطور غريزي»، رفتار خاص خود را دارند؛ اما «انسان» چون فاعل مختار است، خودش، خودش را ميسازد. هر كس خودش يك موجود خودساخته است. تنها چيزي كه در انسانها، مشترك (و ثابت) است، اختيار است.(2)سارتر ميگويد: انسان تنها موجودي است كه ماهيت خودش را خودش ميسازد. البته بستگي دارد خود را چگونه بسازد. انسان ميتواند در هر حال و هر لحظهاي خود را عوض نمايد. اصلا فاعل مختار يعني اين كه موجودي، هر لحظه خودش خودش را بسازد. جان پل سارتر بر اين اساس اشكال ميكند كه خداشناسان، خدا را «فاعل1 - فلسفه معاصر، كاپلستون به نقل: (از «كتاب وجود و عدم»، سارتر.2 - از آن جا كه (اگزيستانسياليستها بر اختيار تأكيد ميورزند، براي اروپا قدم مبارك دارند؛ زيرا اينها در مقابل جبريون ايستادهاند. لذا در مقابل ماركسيستها و ارسطوئيان، سخن خوبي دارند..... اينها با تمام قوا، طرفدار اختيار انسان هستند: اين كه انسان نميتواند از حيطه اختيار خارج شود، اگر اراده انجام كاري را كند، مختار است، اگر هم اراده انجام كار نكند، باز مختار است. يعني ترك اراده را اختيار كرده است. اختيار، جزء ذات او است.(هيچ گاه بدون اختيار نيست گر چه در انديشه)