نقد آقاي مصباح يزدي بر وحدت وجود هيولا و صورت
آقاي مصباح نيز در تعليقه بر نهاية الحكمة و كتاب آموزش فلسفه، نظريه وحدت هيولي و صورت را نميپذيرد. ايشان بر اين تفكر نقدي دارد و مينويسد:«قوه و فعليت و قابليت مثل فوقيت و تحتيت است. اينها را معقولات ثانيه(1) فلسفي گويند»؛ يعني از انتزاعيات است؛ يعني چيزي را با چيز ديگر بسنجيم و مفهومي را انتزاع كنيم. «اين مفاهيم» در مورد ماهيت شيء به ما اطلاعات نميدهد. توضيح ما اينكه اگر كسي بگويد سقف چيست، بايد گفت: آجر است يا بتون است يا غير آن؛ اما اين كه در پاسخ گفته شود، سقف تحت آسمان است، يا فوق زمين است، كلمه فوق زمين و کلمه تحت آسمان، ماهيت سقف را براي ما روشن نميكند و سئوال را پاسخ نميدهد. پس به آنچه ما را از ذات شيء خبر ميدهد ماهيت، و كلي طبيعي ميگويند.اگر كسي بگويد «اين آجر چيست؟» و شما در پاسخ بگوييد تحت آسمان است، يا فوق ديوار است، ماهيت را نشان نميدهد؛ زيرا تحت و فوق و... از «انتزاعيات در مقايسه» است، نه ماهيت آن چيز.1 -مفاهيمي هستند كه ما به ازاي خارجي و وجود في نفسه مستقلي ندارند؛ بلكه موجوديت آن ها به وجود موضوعشان است و از تحليل عقلي از امور خارجي انتزاع ميشوند. اينها و وجودي جداي از وجود منشاء انتزاعشان ندارند؛ مثل مفهوم علت و معلول. وقتي گفته ميشود « آتش علت حرارت است» و «حرارت معلول آتش است»، در خارج از ذهن چيزي غير از حرارت و آتش به نام علت و معلول وجود ندارد.