4) شناخت تصديقي از طريق وحي در فرستادگانالهي
دو تصديق نخستين (تصديق حسي و تصديق شهودي دروني) از نخستين شناختهاي تصديقي هستند؛ اما دو شناخت تصديقي سوم و چهارم؛ در رتبه بعدي قرار دارند؛ به استثناي وحي (براي خود پيغمبري كه بهاو وحي شده) كه از شناختهاي نخستين براي پيغمبران است. أُمّت پيامبران که وحي را ضميمه معجزه و برهان و نيز اعتماد به كسي كه امين خدا است، ميپذيرند.نقد مكتب ارسطوئي
سابقاً گفتيم كه در مقابل مكتب سوم كه واقع گرا است و سقراط هم بهآن معتقد است، مكتب حس گرائي وجود دارد. كه شناخت را به شناخت حسي منحصر ميداند. «مكتب ارسطوئي»(1) كه به شناخت عقلي معتقد است، لكن «سرچشمه نخستين شناخت را تنها منحصر به شناخت حسي ميداند».ارسطو خود به شناخت عقلي قائل است، اما مبدأ نخستين شناخت تصوري را تنها حس ميداند و بس. او ميگويد: اولين شناخت انسان، حسي است و بعد با تأملات عقل به شناختهاي ديگر هم ميرسد. لذا بر اساس نظر ارسطو: جهان، همين جهان محسوس است؛ چون شناخت نخستين ما، همين شناخت حسي است؛ اما عقل اين دو را با هم مقايسه ميكند، مشتركات را برميگزيند و يک كلي ميسازد و غير کلي. بنا به نظر ارسطو، اگر يك مبدأ نخستين تصوري (براي تصورات ما) بيشتر وجود نداشته باشد، ما در شناخت خداي نامحسوس درمانده ميشويم؛1- كتاب فوق، كتاب چهارم، فصل شانزدهم، بند چهاردهم: «شهادت سادة وحي، بزرگترين يقين است».