در قرون وسطي، مكتب فلسفي و شناختي جديدي احداث نشد. پيش از اين پروتاگوراس سوفسطائي از فلاسفه قديم، اگرچه شناخت را در شناخت حسي منحصر ميدانست، اما تنها در محسوسات، شك ميكرد. بعدها آقاي پيرهون آمد و شك در عقليات را هم بر آن افزود. پيرهون ميگفت: عقليات هم، پايه محكم ندارند در قرون جديد هم كشفيات علمي بسياري، نظريات ارسطو و افلاطون را باطل اعلام كرد؛ مثل نظريه منظومه شمسي. ارسطو به منظومه شمسي معتقد نبود. پيش از او فيثاغورس گفته بود: زمين به دور خورشيد ميچرخد، ولي كسي جرأت نميكرد نظر فيثاغورس را مطرح كند. نظر ارسطو كه منكر نظريه منظومه شمسي، بود قرنها حاكم بود. بطلان نظريّه ارسطو و بطلميوس در قرون جديد آشكار شد.مثال ديگر: عناصر بسيط جهان نزد ارسطو چهار عنصر بود: آب، هوا، خاك و آتش. نظريّه ارسطو با نظر جابر بن حيان شاگرد امام صادق عليهالسلام باطل شد. الان تعداد عناصر را بيش از صد و چهارده عنصر ميدانند كه اصل همه آنها اتم است. اصل اتم نيز به الكترون و پروتون برميگردد. نظريه ارسطو يكي پس از ديگري باطل شد علوم تجربي جديد که روي کار آمد، باعث شد تا كل فلسفه ارسطوئي و افلاطوني از درجه اعتبار ساقط شود. لذا برخي آموختن آن را جهل خواندند. ميگفتند: اگر كسي ميخواهد جهلش افزايش پيدا كند، فلسفه قديم يونان را بخواند. اين در زماني بود كه فلسفه هيچ دفاعي از خود نداشت و مردم تنها به پيشرفتهاي علوم تجربي جديد، علاقمند