تاريخچه فكري و سرچشمه پيدايش نظريه وحدت وجود
اين تفكر 3500 سال سابقه دارد. در قرن سوم ميلادي اين نظر را فلوطين با سفر به هندوستان از هندوها آموخت و آن را پسنديد. فلوطين خود اهل مصر بود. اثولوجياي او را بعضي به ارسطو نسبت دادهاند؛ در صورتي كه نظر ارسطو با فلوطين فرق دارد. ارسطو مُثُل افلاطوني را قبول نداشت، در حالي كه فلوطين آن را مطرح كرده است. آقاي فلوطين ذي نفوذ بود. <فرفوريوس> شاگرد او بود. از طريق اين شاگرد، تفكر او به <آگوستين قديس> رسيد و بر او اثر گذاشت. سپس نظر فلوطين در كتب فلسفه يونان طرح شد. در زمان عباسيان كه كتب يونان ترجمه شد، اين تفكر برهمائي، وارد تفكرات مسلمين شد. بعدها بعضي فيلسوفان مسلمان، همچون مرحوم ملاصدرا، آن را پذيرفتند. آقاي <اسپينوزا>(1) در قرن 17 كتابي به نام1- اسپينوزا در 24 نوامبر سال 1632 در آمستردام، در خانوادهاي از يهوديان پرتغال كه به هلند مهاجرت كرده بودند، به دنيا آمد. او در سن بيست و چهار سالگي بود كه به دليل نقدهايش بر کتاب مقدس، از طرف جامعه يهود، مطرود شناخته شد.اسپينوزا با فلسفه دكارت آشنايي پيدا كرد. و در سال 1677 بر اثر بيماري سل در گذشت. مشخصترين انديشه در فلسفه اسپينوزا، وحدت وجودي بودن او است. در فلسفه او فقط يك
جوهر، يعني جوهر نامتناهي الهي وجود دارد كه آن را با طبيعت يكي ميداند.