سابقاً گفتيم که تفاوت «انسان» با «حيوان»، در داشتن اختيار در انسان است زيرا حيوانات بطور غريزي، رفتار ميکنند و اراده آنها بطور قهري از غرائز آنها، سرچشمه ميگيرد اما «انسان» بخاطر داشتن عقل و ادراک حقوق طبيعي (و لوازم و تحليل هاي عقلي است که) چه بسا عقلش بخاطر ادراک حقوق طبيعي برخلاف ميل غريزي اش انسان را به رفتاري خاص، سوق ميدهد مثل اينکه دست رنج ديگران عقلاً حق طبيعي خود آنها است و لذا انسان چه بسا بخاطر پيروي از عقل از تصرف در اموال ديگران که مطابق غريزه جنسي يا غريزه خوردن و آشاميدن است خودداري ميکند حتي اگر هيچ مانع خارجي براي تصرف در آن، نباشد و از غرائز در چنين مواردي پيروي نميکند پس در مواردي که ميان «غريزي» و «عقل»، تضاد است «انسان»، ميان اين دو انگيزه عقلي اش و غريزه حيوانيش، آزاد و مختار است تا کدام را انتخاب کند «انتخاب» راهنمائي عقل، مورد ستايش عقل و عاقلان است و «انتخاب» ميل غريزي در چنين مواردي که با تجاوز به حقوق طبيعي ديگران، همراه است مورد ميل غريزي و هواي نفس است اما مورد ملامت عقل و عقلاء و چنين فاعلي عقلاً مستحق مجازات، شناخته ميشود.و اين «آزادي انسان در انتخاب» است که موضوع فلسفه حقوق طبيعي و موضوع استحقاق ستايش يا مجازات است.برخلاف «حيوان» و «علت هاي طبيعي مادي» که معلول آنها لازمه وجود و طبيعت خارجي آنها است نه لازمه انتخاب و