جواب از اشكال «انحصار حکايت از واقعيت، در تصورات نخستين» - علم، عقل، دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علم، عقل، دین - نسخه متنی

سید محمدرضا علوی سرشکی؛ مقرر: سیدعباس طباطبائی فر؛ ویراستار: سید محمدرضا حسن زاده طباطبائی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درآييم، هر چه برويم به ديواري برخورد نميكنيم كه منتهاي جهان باشد؛ بنابراين ما از مكان نامحدود تصور اجمالي داريم و نامحدود به طور اجمالي و هم از طريق مقابله با محدود، قابل تصور است.

جواب از اشكال «انحصار حکايت از واقعيت، در تصورات نخستين»

گروهي ميگفتند: تنها تصورات نخستين، حاكي از واقعيت‌اند. از آنجا که تصورات نخستين منحصر در تصورات حسي است، پس تنها تصورات حسي حاكي از واقعيت‌اند.

جان لاك درباره اين ادعا مي‌گويد: اين كه بعضي مي‌گويند انسان در نخستين تصورات، فقط تصور محسوس را دارد، غلط است. كم عقلي است كه انسان فكر كند حتي در تصورات حسي فقط تصور از محسوس را دارد. چنين نيست. مثلاً آيا وقتي کسي دستش مي‌سوزد، فقط حرارت را تصور ميكند كه محسوس خارجي است؟ يا وقتي چيزي را ميبيند فقط تصور آن جسم سه بعدي را دارد؟ اين درست نيست؛ بلكه انسان، مقارن همين تصور حسي از محسوس خارجي، تصوري از «خودش» به عنوان فاعل حسكننده هم دارد. تصوير دوم، تصوري از موجودي نامحسوس است؛ يعني خود «موجود انديشنده»، خود «عاقل».

اگر من فاعل انديشه وجود نداشته باشم، محسوس را هم نمي‌توانم تصور كنم؛ بلكه وجود من مقدم بر وجود محسوساتم است. چون ممكن است من آتش را تصور كنم، ولي در واقع آتشي نباشد؛ مثل مارهاي ساحران در زمان فرعون، مردم مار را مي‌ديدند، ولي در واقع طناب بود. يا آدمهاي ديوانه ميگويند چيزهايي را ديديم در حالي كه آنچه ميگويند وجود خارجي ندارد. در خواب نيز گاهي انسان محسوسهايي را

/ 396