نقد
«علم خدا»، نه حضوري است، نه حصولي. «حصولي نبودن علم خدا به جهت نياز علم حصولي به حس و تصورات حسي» است. روشن است كه خدا نه حواس دارد و نه نيازمند به حواس است. علاوه براينکه علم خدا،حصولي نيست همچنين حضوري هم نيست؛ زيرا علم حضوري يعني معلوم، وجود خارجيش نزد عالم حاضر است؛ در حاليکه خداوند در علم خود نياز به وجود خارجي مخلوقات هم ندارد: خدا حتي نسبت به ماهيات مرجوحه که آنها را هرگز ايجاد نميکند و وجود آنها را صلاح نميداند، هم علم دارد.ما در پاسخ علم حضوري نبودن علم خدا از وحدت وجوديها سؤال ميكنيم: اگر خدا هيچ چيز را نميآفريد، آيا جاهل بود؟ پاسخ ميدهند خير؛ در حالي كه لازمهي اعتقاد به اينكه «علم خدا، علم حضوري» است، اين است كه اگر معلوم وجود نداشته باشد، خدا هم به آن علم ندارد.
در روايت در وصف خدا آمده است: ذاتٌ علامة؛(1) يعني خدا ذاتاً عالم است. در عالم بودنش نياز به تصور معلوم يا وجود خارجي معلوم ندارد.
پس اين كه انبياء ميگويند علم خدا، عين ذات اوست، به اين معني است كه نياز به تصور معلوم يا وجود خارجي معلوم ندارد، نه اين كه علم خدا، علم حضوري
1 - بحار الانوار، ابواب علم خدا و باب احتجاجات؛ و بحار، ج4، ص84- 85، أن الله علم لا جهل فيه، نور لاظلمت فيه.