مقصود از «پيشداوري»، در گفتار گادامر، معني است که از مجموعه متن به دست ميايد و انسان قبل از آنکه آنرا اعلان کند با توجه به قاعده «تناسب جزء و کل متن»، آنرا حدس ميزند و گاهي هم چند معناي مختلف را براي متن، حدس ميزند که از ميان آنها، آن معنايي که با اجزاء کل متن، متناسب باشد را پيشداوري درست و آن معنايي که با اجزاء متن، ناسازگار باشد را پيشداوري نادرست ميگيرد و همه علماي تفسير بر اين مطلب، اتفاق نظر دارند حتي گادامر يعني حتي گادامر، وجود ناسازگاري و تناقض ميان معناي «فهميده شده از متن و اجزاء متن» را دليل بر خطا بودن آن تفسير ميداند يعني حتي گادامر ايکه مدعي بود هر نقدي از سنت بر اساس سنت، انجام ميگيرد و هر اعتقاد و شناختي، تغيير پذير است اينک وجود «تناقض ميان معني مورد ادعاي مفسر و اجزاء متن» را بدون ترديد و بطور مطلق، نشانه خطا بودن تفسير ميداند و ناسازگاري و تناقض ميان تفسير و اجزاء متن را نشانه درستي تفسير نميداند و حتي احتمال نميدهد که روزي در تاريخ بشر «سنّت شود که تناقض ميان تفسير و اجزاء متن را نشانه درستي تفسير بدانند» با آنکه به اعتقاد گادامر هر سنتي امکان تغيير دارد گويا گادامر متوجه اين نکته هست که «اعتقاد به استحاله اجتماع نقيض، اعتقادي عقلي و غير قابل تغيير است، نه اينکه سنّتي قابل تغيير باشد» و هميشه تناقض ميان تفسير متن و اجزاء آن متن، دليل بر صحيح نبودن آن تفسير است و گادامر با قبول چنين شناختي عقلي، براي پي بردن به درستي يا نادرستي پيشداوري مورد ادعاي مفسر، گفتار سابق خود را که هرگونه شناخت را شناخت سنّتي يعني