... اديان نوع بشر را نيز بايد در زمره اين چنين وهم و جنون جمعي آورد».(1)
فرويد
«... دين اين نواخت (و بازي) گزينش و سازش را مشروط و مقيد ميسازد، بدين شيوه که طريق کسب سعادت و دفع رنج را، به نحو يکساني به هر کس تحميل ميکند.تکنيک او، فرو کوفتن ارزش زندگي و نيز قلب و دگرسازي پندارگونه تصوير جهان واقعي است».(2)
نقد و بررسي ديدگاه هاي فرويد درباره دين
نکته اول
قبل از هر چيز بايد توجه داشته باشيم که مقصود از دين در ديدگاه فرويد مربوط ميشود به «دين مسيحيت» که در اخلاق و عبادات، خلاصه ميشود بدون داشتن نظام کامل اجتماعي و سياسي که آنهم با انبوهي از تناقضات همراه است و حتي رهبران آن به تعارض بعضي از اصول آن با عقل اعتراف دارند بالاخص بنابر گرايش به مسيحيت معتقد به وحدت وجود و ديدگاه صوفيان که به فراموش کردن دنيا و انزواي از آن و کم ارزش دانستن و يا بي ارزش دانستن زندگي دنيايي، سفارش ميکند که از ضمن کلمات فرويد استفاده ميشود که مقصود از دين1 همين کتاب صفحه 38-37.2 کتاب ناخوشايند هاي فرهنگ، تاليف فرويد، ترجمه اميد مهرگان، ص 43-42.2