ديدگاه دوم قانون عليت را فطري ميداند؛ مانند زنبورعسل که فطرتاً خانه شش ضلعي ميسازد همچنين قانون عليت و قانون اجتماع نقيضين، فطرتاً محال است، چون علم ما باين قانونها فطري است يعني اين قوانين علمي خدادادي هستند؛ چنانكه دكارت ميگفت تصور خدا، فطري و علمي خدادادي، است. فلاسفهايجكه قانون عليت را يك قانون فطري ميدانند:1ـ كانت: ميگويد «قانون عليت»، قانون ماقبل تجربي است، گرچه کانت در بقيه موضوعات تحت تأثير شديد هيوم بود، اما در قانون عليت از او پيروي نكرد. وي شناخت قانون عليت را، شناختي ماقبل تجربي دانست. با اين حال کانت ميگويد: شناخت ما قبل تجربي عليت، تنها در مورد محسوسات جاري است؛ زيرا در غير محسوسات به تناقض ميانجامد؛ مثلاً شرط سنخيت علت با معلول كه در هر علت و معلولي (نزد كانت و ارسطوئيان) لازم است، درباره خدا هم لازم ميشود، كه ارسطو هم بدان قائل بود. بنابر اين، خدا اگر علت خلقت است، بايد با اولين مخلوقاتش هم سنخ و شبيه باشد.اگر خداوند، قديم و ثابت و بسيط است، در نتيجه جهان هم كه معلول اوست، بايد قديم و ثابت و بسيط باشد؛ نه آنكه جهان آن گونه که ميبينيم، حادث، متغير و كثير باشد. پس خدا با جهان سنخيت ندارد. اين تناقض در مكتب ارسطوئي هم وجود دارد. كانت لزوم اين تناقض را، در قانون عليت ميان قديم و حادث در مورد خدا و ماوراء الطبيعه، دليل اين به حساب ميآورد. كه از «قانون ماقبل تجربي عليت»، نميتوان در ماوراء الطبيعه و آنچه فوق زمان و مكان است، مثل خدا، استفاده كرد. وجود