نظامهاي ديني و محدود کردن آزادي - علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
همچنانکه من آزادي خود را در دروغ گفتن حفظ ميکنم توهم آزادي خود را در دروغ گفتن حفظ کن و يا اينکه مادر بگويد من آزادي خود را در شير ندادن و حضانت نکردن نوزاد شير خوارم حفظ ميکنم تا بميرد يا هر چه ميخواهد بشود تو هم آزادي خود را حفظ کن، من هم به تعهدات خانوادگي وفا نميکنم توهم نکن و غيره» ـ هرگز عقل اين ها را نميپذيرد و آزادي را نه تنها به جايي که مانع آزادي ديگران بشود محدود ميکند بلکه به تمام حقوق طبيعي ديگران محدود ميکند. اگر آزادي چون از حقوق طبيعي و عقلي است قابل سلب نيست ساير حقوق طبيعي هم قابل سلب نيستند و مجموعاً همه حقوق طبيعي، محدوده آزادي را تعيين ميکنند.
اگر کسي بگويد اينها ديگر قانون وضعي شده پاسخش اين است که چرا بايد از قانون وضعي تبعيت کرد بجز آنکه تعهد و قراداد را لازم الوفاء بدانيم بحکم عقل و حقوق طبيعي.
نکته ديگر اينکه انسانيت و عدالت که مورد حمايت أما نيست ها ميباشد به جز اجراء همين حقوق طبيعي و عدالت طبيعي و وفاي به عهد و صداقت، چيز ديگري نميتواند باشد و محدود کردن آزادي تنها به آنجايي که مانع آزادي ديگران شود و فراموش کردن «حقوق طبيعي»، خود نقض انسان محوري است.
نظامهاي ديني و محدود کردن آزادي
نبايد بر همه نظامهاي دين، يک نوع، قضاوت کرد. زيرا بنا بر آنکه وجود خدا، محال نيست و قابل اثبات است و ما بتوانيم بآن يقين پيدا کنيم و به پيغمبر که از طرف خدا براي راهنمايي بشر و