مهمترين موضوع غير مادي و نامحسوس كه فكر بشر را به خود مشغول كرده، با زندگي غالب بشر در آميخته و با اخلاق و روان و سلامت و آرامش روان، رابطهاي تنگاتنگ يافته، موضوع خدا است. در عمل، تأثير اعتقاد به خدا، حتي دنياي سياست را شامل ميشود. نوع بشر پس از نااميدي از رهبران عملاً بيايمان بشري، که ناتوان از اجراي کامل عدالت و برادري ميان بشراند کم کم به رهبران الهي اميد ميبندند و روي ميآورند. لذا بهنظر ميرسد اينک بحث گسترده و جامع درباره خداشناسي، عملي بس بهجاست. بر هيچكس پوشيده نيست كه همانطور كه نوع اديان بزرگ الهي بلكه نوع فيلسوفان بزرگ به خدا معتقدند جمعي نيز دقيقاً به عكس آن، اعتقادي به خدا ندارند و در آن شك و الحاد ميورزند. «مسائلي» را هم دستاويز نمودهاند من جمله:1ـ گفتهاند: «در معرفت شناسي همه تصورات نخستينمان از محسوسات است؛ زيرا چشم، گوش و غيره از حواس پنجگانه، تنها راه ورود تصوراتند و ما هيچ تصوري نخستين از نامحسوسات نداريم. خدا باشد يا روح يا غير آنها».2ـ ميگويند: «نميتوانيم از خدا كه نامحدود است، تصور و فهمي داشته باشيم و تصديق بلاتصور، ممكن نيست».ما در پاسخ اينها در اين جزوه، ثابت كرديم تصورات حسي تنها تصورات نخستين داخل ذهنانسان نيست، بلكه تصور ما نسبت به «ذهنمان، اختيارمان »، تصوري نخستين و مستقيم و بدون واسطه و نامحسوس است، که خطاپذير نيست بر خلاف تصورات حسي كه تصوري بهواسطه حس است و