ما قبلا گفتيم خدا، وجود مطلق نيست. اين اشكال شما آقاي سارتر تنها بر نظريّه «وحدت وجوديها»، وارد است كه «خدا» را «وجود مطلق»، ميدانند؛ زيرا نزد ما، خدا، وجود مخلوقات نيست. وجود جهان، معلول وجود خدا است و وجود معلول هم غير از وجود علت است. پس در خدا حتي اگر آگاهي را منحصر به آگاهي به غير بدانيم، باز آگاهي به غير وجود دارد؛ يعني آگاهي به مخلوقات كه وجود آن ها، غير وجود خدا هست. وجود مخلوق، غير وجود خالق است. ثانيا: اين كه آگاهي، هميشه آگاهي به غير باشد، غلط است. بله آگاهي، هميشه با آگاهي به غير همراه است، ولي نه اينکه كه فرد حتي به وجود خود هم آگاهي نداشته باشد فقط به غير،آگاهي داشته باشد.انسان هم آگاهي به غير دارد و هم آگاهي به خود. لذا سارتر بهخاطر همين تفسير غلطش درباره آگاهي (منحصر كردن آگاهي را به آگاهي بغير فقط)، در آگاهي بهخود، درمانده است و منكر آگاهي بهخود، شده است.اينك عين عبارت ژان پل سارتر:اطلاع از آگاهي من، اطلاع از آگاه بودن من از چيزي است و اين چيز،