2- گروه دوم از وحدت وجوديها
اين گروه وجود واقعي مخلوقات را ميپذيرد. اين، همان نظر اشراقيون و برهمائيها است. در غرب، اسپينوزا نيز جز همين گروه از اينان است و به «وحدت وجود»، معروف است. مرحوم ملاصدرا في الجمله از اين گروه است. در نظر اين گروه، مراد از وحدت وجود، وحدت شخصيه است، ليكن نه مثل معني اول كه كثرت وجودات و حقائق ممكنات را باطل و بيهوده بداند؛ بلكه در عين حال كه وجود را واحد بالشخص دانسته، كثرت و اختلاف انواع و آثار آنان را محفوظ دانستهاند. آنان به نفس انساني و قواي نفس مثال ميزنند. ميگويند: با وجودي كه نفس، واحد بسيط شخصي است، در عين حال با تمام قواي خود موجود به وجود واحد هستند. كه اين مثال هم مورد مناقشه است، زيرا چنانچه گذشت و بعداً هم مفصلاً ميآيد، وحدت عقل و عاقل درست نيست؛ بلكه عاقل همان نفس انسان است كه فاعل انديشه باشد و عقل و غرائز از قواي انسان هستند كه در موردي كه ميان عقل و غريزه تضاد شود، گاهي با عقل موافقت1- همان، ص 129.