نقد
استدلال ايشان بر اينكه اگر اجسام امتداد زماني نداشته باشند، قابل اندازهگيري با مقياسهاي زماني همچون سال و ماه، روز، ساعت و ثانيه نخواهند بود، استدلالي بهجا در اثبات زمان است؛ گرچه وجود زمان نياز به استدلال ندارد و از بديهيات است؛ اما اين گفته ارسطوئيان كه: جسم همچنانكه داراي ابعاد ثلاثه است، طول و عرض و عمق(1) هم دارد و نيز داراي بعد زماني است و بدون بعد زماني، متصور نيست، گفتاري صحيح بهنظر نميرسد. بهقول جانلاك، زمان، اختصاص به جسم ندارد. او ميگويد: «روح هم در زمان است. ماداميكه زندهايم در بدن است. بعد از مرگ، از بدن خارج ميشود. اين قبل و بعد هم، زماني است».قرآن هم ميفرمايد:روح مؤمنان در كنار فرشتگان متنعم هستند، و روح كافران و فاسقان در آتش معذبند، اما اينكه «زمان امتداد، گذراي جسم است، نه ظرف وجود جسم»، كلامي نابجا است و در ادبيات عرب هم ظرف زمان، منصوب به اعراب ظرفيت است؛ زيرا اولاً زمان همچون مكان، ظرفي است كه ساير مخلوقات خدا و نيز روح و ملك و حتي بهشت1. آموزش فلسفه، آقاي مصباح يزدي، جلد دوم، چاپ سازمان تبليغات، سال 1366، صفحه 3101