فرويد:939 - 1856
فرويد در تعريف دين
«.... زندگي، آنگونه که پيش رويمان نهاده شده، زياده دشوار است و دردها و ياس ها و تکاليف انجام نشدني بسياري، برايمان فراهم ميآورد.براي تاب آوردن آن، نميتوان، فاقد وسيله اي تسلّي دهنده و آرامش بخشي باشيم.(تئودور فرونتانه به ما گفته است که بدون ساختهاي کمکي به سر نميشود) چنين ابزاري ميتواند به سه نحو موجود باشد:1- حواس پراکني هاي قدرتمند تا باعث شوند به رنج و محنت هايمان اهميت چنداني ندهيم.2- کام گرفتن هاي جبراني تا از شدت رنج بکاهد.3- و سرانجام مواد مخدر. ..(1)نشان دادن جايگاه دين در اين صف، ساده نيست...پرسش درباره هدف زندگي، بيشمار مرتبه پيش گذارده شده است و هنوز هم بهيچ رو پاسخي قانع کننده نيافته است.... اگر معلوم شود زندگي غايتي ندارد آنگاه تمام ارزش خود را براي آن پرسش از دست خواهد داد.باز هم اين «دين» است که بناست پرسش در باب غايت زندگي را بدهد.(2)کمتر کسي در تشخيص اين نکته دچار خطا ميشود که ايده غايت زندگي، سخت باز بسته به نظم دين است. لذا به اين پرسش کم مدعا تر روي ميآوريم:
1 کتاب ناخوشايند هاي فرهنگ، تاليف فرويد، ترجمه اميد مهرگان، ص30-29.2 کتاب ناخوشايند هاي فرهنگ، تاليف فرويد، ترجمه اميد مهرگان، ص 31-30.2