بعضي «هرمنوتيک» را منسوب به «هرمس»، مفسر کلام و اشارات رمزي خدايان يونان ميدانند که در اروپا در قرون جديد پس از جدا شدن پروتستانها از پاپ، پروتستانها به فکر آن افتادند که در تفسير کتاب مقدس بدون استمداد از پاپ، خود اقدام نمايند و لذا درصدد يافتن قواعد تفسير شدند و ظاهراً دراين راه اولين قدم را اشلاير ماخر برداشت که با کشف بعضي از قواعد تفسير، موفق شد که به قاعده «تفسير جزء در ضمن کل» و بالعکس معروف شود و بعضي آنرا تفسيري دوري ناميدند و حتي بعضي آنرا، دور محال ناميدند در حاليکه دور محال، اختصاص دارد به «دور عليت» که توقف وجود معلول بر علت و بالعکس باشد (که توقف بالعکس يعني توقف وجود علت بر وجود معلول) که محال است اما اين دوري که در تفسير به آن اشاره شد «دور علّي»، نيست و «دور معي» يا معروف به «دور لبني» است که در مثال خارجي به تکيه دو خشت يا دو آجر به يکديگر مثال ميزنند که هر کدام مانع افتادن ديگري ميگردند و چنين توقفي نه اينکه محال نيست بلکه در خارج وجودش، بسيار زياد است در ادبيات و تفسير معاني الفاظ هم چه بسا يک کلمه، مثل شير در فارسي در جملات مختلف، معاني مختلفي دارد مثلاً در جمله اينکه «پدر من شير است» يعني «شجاع و بي باک است» و در اينجا شير بر معني شجاع و بي باک، دلالت ميکند در حاليکه در جمله اينکه «شير در بيشه است»، «شير در جنگل است در کوه زندگي ميکند» بر شير واقعي درنده، دلالت دارد همچنانکه ماه در جمله اينکه فرزند من ماه است يعني زيبا است