«اما اگر مبدأ (اصل) مطلوب کنوني ما، جدا از اجسام نيست آن را جز ماده چه چيز ديگري ميتوان فرض کرد؟اما اين در فعليت (يا بالفعل) وجود ندارد بلکه بالقوه است، پس بيشتر گمان ميرود که صورت و چهره يا هيئت بيشتر از ماده مبدأ باشند؛ (اما صورت و چهره تباهي پذيراند، چنانچه به طور کلي يک جوهر جاويدان مفارق بالذات (يا به خودي خود و جدا از ماده) وجود ندارد. اما اين ياوه است. زيرا چنين مينمايد که يک چنين مبدأ و جوهري وجود دارد و تقريباً از سوي ژرف انديشترين کسان «چيزي باشنده» جستجو ميشود زيرا چگونه ميتواند نظامي باشد بي موجودي جاويدان و جدا و ماندني؟