اين که ميگوئيم توهم تناقض زيرا چنانچه سابقاً گذشت عقلاً هيچ تناقضي ميان ذات خدا و صفات خدا، وجود ندارد آنچه متناقض است مفهوم خداي ارسطوئي و افلاطوني با افعال و بعضي از صفات خدا است که نقد مفهوم آنها گذشت و روشن شد که مفهوم خدائي که براساس وحدت وجود (ميان وجود خالق و وجود مخلوق) است (که افلاطونيان و اشراقيان ميگويند) در درون خود، تناقض دارد و چنين خدائي وجودش محال است.همچنانکه مفهوم خداي ارسطوئي نيز در درون خود، تناقض داشت و از توجيه ربط ميان حادث و قديم و نيز ثابت و متغّير و... درمانده بود و مستلزم قول به قدم افلاک بود که نه تنها مفهوم چنين خدائي و چنين نظريه اي در خود تناقض دارد و عقلاً وجودش محال است بلکه بخاطر استلزام وجود چنين خداي با قدم افلاک با علم روز هم، متناقض است که افلاک طبق علوم تجربي روز، داراي عمر معيني هستند و زماني بوجود آمده اند و حادث زماني اند نه قديم زماني علاوه بر آنکه خداي ارسطوئي با عقل و علم روز متناقض است و وجودش محال است ديگر تناقض آن با خداي کتب آسماني تورات و انجيل و قرآن، مشکلي براي متدييني به اين اديان آسماني و مومنان ايجاد نميکند و مخالفت مفهوم خداي ارسطوئي با خداي مومنان به کتب آسماني، دليل بر مخالفت خداي کتب آسماني با عقل نميشود تا کساني همچون- پيلن از مولفين