ب: سرچشمههاي «شناخت تصديقي»
1) «تصديق حسي جزئي» نسبت به محسوسات مادي
تصديق حسي از شناختهاي نخستين است؛ مثل اينكه از طريق مشاهده، حس، يا لمس دستمان، حس ميكنيم كه در اين ليوان، آب است.2) تصديق شهودي(1) دروني
مثلاً اينكه بهعلم شهودي دروني ميدانم «من، موجود هستم» يا «من داراي فهم و اختيار هستم». شناخت شهودي تصديقي هم يكي از دو شناخت تصديقي نخستين است.3-تصديق عقلي
تصديق عقلي از شناختهاي تصديقي بوده و بعد از دو شناخت فوق است؛ مثل کشف مفاهيم کلي يا کشف قوانين کلي و يا مثل كشف ذيمقراطيس، اتم را كه از طريق آثار جسم کشف کرد. بدين ترتيب كه مثلاً ديد در گرما، جسم بزرگ و در سرما، جسم كوچك ميشود. اين رابطه عقلاً نشان ميدهد كه اجسام، از ذراتي كوچك تشكيل شدهاند. كه در گرما اين ذرات كوچك از هم دور و در نتيجه جسم بزرگ، ميشود. در سرما نيز اين ذرات بههم نزديك و جسم كوچك ميشود. مثال ديگر مانند تصديق بهوجود خدا که عقلاً از طريق نظم جهان(2) حاصل ميشود.1- تحقيق در فهم بشر، جان لاك، كتاب چهارم، فصل هفدهم، بند چهاردهم: «عاليترين علم، علم شهودي است».2- كتاب فوق، كتاب چهارم، فصل هفدهم، بند پانزدهم: «علم ديگر، علم استدلالي است».