يعني علتهايي كه در طبيعيت موجود است؛ مثلاً در طبيعت نور، معلول است و خورشيد علت است. نيز حرارت معلول و آتش علت است؛ همانطور كه دانه گندم علت اعدادي پيدايش بوته گندم است؛ يا پدر و مادر علت پيدايش فرزند است. البته بعضي از اين علتها، علل معّد هستند. در اين نوع علتها كه <زايش> است، بايد علت و معلول شبيه هم (همسنخيت) باشند. هرگاه شرايط لازم براي علت فراهم شد (تامه بودن علت)، معلول هم به دنبال آن ميآيد.ارسطوئيان خدا را علت نخستين جهان دانستند، آن هم از نوع علت زايشي كه با معلول سنخيت دارد. به همين جهت، آنان دچار مشكل شدند. يعني بنابر نظر آنها خدا مثل علتهاي طبيعي، همسنخ با معلول است، با اين تفاوت كه خدا اولين علت است.
نقد
ما قبول داريم كه سنخيت و همزماني، در مورد علتهاي تامّه طبيعي زايشي، درست است. اينجا است كه اگر عليت خدا نيز از اين قبيل علتهاي همسنخ و زايشي باشد، در ربط بين حادث و قديم