ـ در تصور پلوراليست ها، تنها «ظاهر دين»، مورد توجه قرار گرفته است و در تصور آنها دين به مجموعه اي از اعتقادات و اخلاقيات فردي تعريف ميشود که در همه اديان متعارف الهي و غير الهي، اعتقاد به امري قدسي و دستوارتي اخلاقي و مراسمي عبادي، وجود دارد پس نتيجه گرفتند که همه اديان با وجود تناقضات در عقائد و اخلاق و عبادات و مراسم شان در اين «صورت ظاهري»، مشترک هستند و دين واقعاً ما به الاشتراک فرهنگ هائي است که معروف به دين شده اند در حاليکه اگر دين واقعا حق به همين مابه الاشتراک هاي اديان موجود تعريف شود، نامعقول ترين گفتاري است که بشر تا بحال درباره دين، گفته است زيرا چگونه عقائد و رفتارهاي متناقض و گفتارهاي متناقض همه ميتواند حق و هدايت به واقعيات باشد حتي اگر دين را به اخلاقيات خلاصه کنيم در حاليکه طبق تعريف صحيح از «دين الهي» که گذشت «دين صحيح الهي» به اخلاقيات و عباات خلاصه نميشود بلکه فرهنگ جامع و کامل در زندگي بشر است و لذا بخاطر چنين تصوري تناقض آميز و خطاء از دين بود که يکباره پوزيتيويست ها دين را از موهومات دانستند که انتظار حکايت از واقعيت و حقيقت از آن، نبايد داشت و در نتيجه پوزيتيويست ها با پيروي از حس گرايي مطلق نه تنها ريشه دين بلکه ريشه اخلاق و فضيلت را زدند و بالاخره حتي در توجيه علوم تجربي درمانده شدند يعني نتيجه تحريف و ضعف اديان تحريف شده مسيحيت و يهوديت، پيدايش تعريف هاي غلط از دين و افتادن بعضي در الحاد يا