علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
تركيبات أتمي، جزء بدن انسان باشد، يا در خاك يا گياه. اينها همه تغييرهاي عرضي است، نه جوهري. جابهجايي اتمها تغيير در عرض است؛ حتي با پوسيده شدن بدن يا ميوه، باز اتم در جاي خود هست. الكترون و پروتن در ذاتش تغييري نكرده است. تنها جابهجايي اتمها انجام گرفته است كه تغييراتي مكاني و عرضي است.درآيه «نفخت فيه من روحي»، روح از اتم نيست. محل آن «فيه» بدن است كه بدن از اتم است. بدن ظرف روح است، نه اين كه بدن كه «اتم» است، تغييراتي كرده، در نتيجه «روح» شده باشد. مولف اسفار ميگويد: همين جسم تبديل به روح ميشود: «النفس جسمانية الحدوث و روحانية البقاء» اسفار اربعة، ج 8، باب سابع، فصل الثالث.ولي معقول نيست «اتم» كه حركات آن هميشه و همه جا طبق جبر فيزيك و «بدون فهم و اختيار» است، تبديل به «روح» بشود كه داراي «فهم و اختيار» است؛ اين بود توضيحاتي نسبت به تغييرات اجسام طبيعي؛ اما فاعل انديشه نسبت به افعالش چنانچه گذشت، لزوم سنخيت ندارد. ذهن نسبت به ايجاد ساير عوارض (مثلاً تصورات) همچون محل و ظرف است كه تغيير مظروف، تغيير ظرف نيست.3 - سومين دليل آنها بر حركت جوهري، زمان است. بعضي از ارسطوئيان ميگويند: زمان بُعد چهارم جسم است. بهعبارت ديگر، زمان امتدادي است گذرا، از موجودات جسماني نه ظرف آنها خودآموز فلسفه آقاي مصباح يزدي، اواخر جلد دوم (درس پنجاه و نهم) كه در آن گنجانيده شوند. اگر پديدههاي مادي داراي چنين امتدادي گذرا از زمان نباشند، قابل