علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
الباطن لها بعلمه و معرفته و العالي علي كل شئ منها، بجلاله و عزته.(1)فالحجاب بينه وبين خلقه لامتناعه مما يمكن في ذواتهم ولامكان ذواتهم مما يمتنع منه ذاته و لافتراق الصانع من المصنوع و الرب و المربوب و الحاد و المحدود.(2)امام صادق: فرداني، لاخلقه فيه ولا هو في خلقه.(3)و همين حديث در اصول كافي ـ جلد اول ـ باب النسبة.- آمده است.ـ بلکه خدائي که بحث درباره اثبات آن ممکن و معقول است خدايي نيست که مورد تصور نوع اديان تحريف شده است و خدايي نيست که فلاسفه مشاء و اشراق از آن سخن ميگويند و نه خداي مورد تصور شلينگ است، بلکه خدايي که ما در بحث گذشته به طور کافي راجع به تصور و مفهوم آن بحث کرديم و اميرالمومنين و امام صادق، خدا را درست معرفي کردهجاند.خلاصه خدايي كه ميتوان، در باره آن بحث كرده و او را اثبات كرد، «خدايي است كه از تصورات ما به ما نزديكتر است. از «ما نسبت به تصوراتمان بر ما، مسلطتر است»؛ البته از باب تقريب به ذهن اين مثال را زديم؛ وگرنه تصورات ما نسبت به ما، هيچ اختياري از خود ندارند چون تصورات ما، وجودي ذهني دارند نه وجودي واقعي و خارجي، اما ما،داراي وجودي خارجي و داراي اختيار هستيم؛ حتي ميتوانيم خدا را معصيت بكنيم؛ هر چند اين توان را هم خود خدا