علم، عقل، دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علم، عقل، دین - نسخه متنی

سید محمدرضا علوی سرشکی؛ مقرر: سیدعباس طباطبائی فر؛ ویراستار: سید محمدرضا حسن زاده طباطبائی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مي‌شدند. با سقوط عقليات، بناي اعتقاد به خدا، اخلاق و فلسفة اخلاق نيز سقوط كرد. لذا يك حالت بي‌ايماني در غرب، حاكم شد. در چنين عصري دكارت آمد. او با قبول تمام شك‌ها و ايرادها، از نو پايه‌‌جديدي براي فلسفه‌اي نوين گذاشت.

او گفت: قبول مي‌كنم كه در محسوسات شك به‌وجود مي‌آيد. همچنين مي‌پذيرم که عقليات كه هربار توجه به مكتب‌هاي فلسفي عقلي مختلف، متفاوت است، هم ديگر را باطل کرد، او با هم متعارضند و مشكوك؛ اما من تصميم گرفتم تا جايي كه ممکن است شك كنم. شك کردم تا ببينم آيا جايي هست که متوقف ‌شوم يا نه؟ ديدم بلي، به مرحله‌اي رسيده‌ام كه نمي‌توانم شك كنم و آن شك كردن در خود شك است. آيا شك دارم يا ندارم؟! قطعاً شك دارم! انسان، شك مي‌كند، مي‌انديشد. من در انديشه خود شك ندارم. بعد از آن، اگر من نبودم كه نمي‌توانستم شك كنم؟! نمي‌توانستم بيانديشم! پس اين كه «شك مي‌كنم، مي‌انديشم»، يقيني است. به عبارت ديگر «اين‌كه من مي‌بينم آيا مي‌شود من نباشم و ببينم، باز خود ديدن، يقيني است، گرچه رؤيا باشد يا سحر شده و ديده شده‌اي در خارج نباشد.

باز اگر همه عالم خيال باشد و حرف سوفسطائي‌درست باشد، نمي‌شود من خيال كننده نباشم و خيال كنم که هستم. من انديشنده محال است كه نباشم، ولي خيال كنم هستم و مي‌انديشم. اين همان نظريه دكارت است بعضي كه مي‌گويند دكارت خواسته از فعل انديشه به فاعل انديشه پي‌برد، اشتباه مي‌كنند خير، دكارت مي‌خواهد بگويد: من همان‌‌طور كه نمي‌توانم بگويم شك ندارم، نمي‌توانم بگويم نمي‌انديشم و نمي‌توانم بگويم من نيستم. چون

/ 396