علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بشري» هم براي انسانسازي و گسترش کامل عدالت، کافي نيست و آوردندگان اديان الهي يعني انبياء اولوالعزم، مدعي اين بودند که تنها بکمک دين الهي است که فقط بشر ميتواند اين دو جهت ضعف را «کاملاً جبران کند« بکمک علم کامل الهي و پيروي کامل از فرستادگان الهي، فقط بشر ميتواند به تمام قوانين صحيح و دستورات مورد نيازش در هر جهت برسد و بکمک ايمان به خداي متعال و حکيم ميتواند ضعف هاي روحيه خود را در عمل، جبران کند و با توجه به عدالت خدا (که در جاي خودش اثبات ميشود) و اعتقاد به قيامت (در تشويق نيکوکاران و مجازات بدکاران) در جهت اخلاق و اجراي عدالت، تشويق شود و با رهبري نمايندگان معصوم الهي در «صراط مستقيم» و عدالت و انسانيت و سعادت کامل، گام بردارد.در حاليکه «نظام هاي بشري»، سياسي و اقتصادي و غيره گرچه در راه شناخت عدالت و اجراي آن مقداري موفق بوده و گام برميدارند امّا از آنجا که خود بشرند و داراي اين دو نوع ضعف اصولي بشر هستند هم در وضع قوانين كه كم و بيش به خطاء ميروند و هم از اجراي کامل اين قوانين عاجزند و به خاطر همين مقدار جهل و خودخواهي، پيوسته در نزاع و حيرت بسر ميبرند.و بقول گذشته راسل، رهبران بشري بدون استثناء و نوعاً در جهت خودخواهي و قدرت طلبي و رياست طلبي، حرکت ميکند و موجب بدبختي بشرها و جنگ ها و نزاع ها و غيره ميشوند و خود خواهي و رياست طلبي در رهبران بشري همچون قانون جاذبه در اجسام است و تنها انبياء الهي هستند که از اين قانون مستثني ميباشند.