علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اديان (و يا در تحريف) هاي بشري باز بسيار طبيعي و عادي است.اما «انگيزه و هدف دين و شريعتي که خاص از طرف خدا است» (بنابر فرض اثبات خدا و اثبات رسالت آورنده آن)، نميتواند مشابه انگيزه هاي بشري باشد.ـ زيرا از طرفي، خداوند نيازمند به غذا (و آب و مايحتاج بشري و منافع انساني ندارد و از غير خود بي نياز است) .ـ و از طرف ديگر، خداوند بالاترين دانا و همه چيز دان و حکيم است و نيز از آنجا که بي نياز است، منافع و مصالح در نظر گرفته در آن تنها براي جبران ضعف هاي بشر و رساندن آنها به بالاترين نظم و عدالت و فضيلت است و کسيکه خدا را بطور صحيح، حکيم مطلق و بي نياز بشناسد متوجه ميشود که انگيزه او بجز اين نميتواند باشد و لذا «دين صحيح الهي» از ديدگاه آورنده الهي اش، نميتواند جز فرهنگ و روشي براي زيستن صحيح باشد که جبران کننده کامل ضعف هاي بشري از ناحيه روش صحيح زيستن و به اجراي کامل در آوردن آن و رساندن انسانهاي پيرو «دين الهي»، به بالاترين نظم و فضيلت باشد که ما در تعريف «دين الهي»، گفتيم.و عدم توجه فيلسوفاني همچون فرويد و بعضي از روانشناسان و جامعه شناسان به اين تعريف دين الهي، از ديدگاه انگيزه آورندگان دين الهي، ظاهراً به اين خاطر بوده که اينان اعتقاد و يقين به وجود خدا نداشتند. بلکه بعضي از آنها وجود خدا را ناممکن و يا غيرقابل اثبات ميدانستند آنهم بخاطر آنکه نبودن فيلسوفاني الهي که بتوانند اشکالات