علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آگوست کنت ميگذرد و اين گفته هاي گذشته اش در تعريف دين و ما بعد الطبيعه و پايان پذيرفتن دوران ما بعد الطبيعه و دين مورد نقد و ابطال قرار گرفته است تازه بعضي از متولدين جديد از طريق ديگري، ميخواهند راه آگوست کنت را بپيمايند و به قول آنها دوران وحي و دستورات دين را پايان يافته يا در حال پايان يافتن، معرفي کنند و به قول آنها دوران دين را دوران کودکي بشر دانسته که با پيشرفت علوم تجربي و تمدن بشري، ديگر بشر از رهبران الهي و دستورات آنها بي نياز ميشود همچنانکه کودک با بزرگ شدن از کمک مادر و پدر، بي نياز ميشود.(1)در حاليکه مثال زدن اينها، نياز بشر را به دين همچون نياز طفل به کمک مادر و پدر «چون طفل در شيرخوارگي و دوران کودکي ضعف بدني و عقلي دارد نميتواند راه برود بايد مادر دست او را بگيرد و راه ببرد و نيز عقل اش نميرسد تجارت کند و لذا پدر و بزرگترها بايد براي آنها معامله و تجارت کنند» کاملاً مثالي بيجا و خطا است.
زيرا چنانچه گذشت نياز بشر به حکومت و دين به خاطر اين نبود که بشرها نميتوانند راه بروند يا عقل شان نميرسد منافع خود را تشخيص دهند (لذا پدر و مادر بايد کمک آنها در راه رفتن يا خريد و تجارت بکنند) بلکه نياز بشر بالغ و عاقل، به حکومت و دين بخاطر اين است که بشرهاي بالغ و عاقل هم توانايي زياد