علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بوده است. اما در تقسيم بر اساس روش شناسي ميبايست تقسيم را سه گانه مينمود نه دو گانه به اين گونه:1ـ «علوم طبيعي» که بر اساس «استقراء» و از طريق «حواس پنجگانه بيروني»، کشف ميشود.2ـ «علوم فلسفي» که کشف آن چيزهايي است که از طريق «استقراء» و «حواس پنجگانه بيروني»، قابل کشف نيست مثل «کشف مقدار اعتبار استقراء» و «مقدار اعتبار شناخت حسي» و يا «فلسفه حقوق» و «فلسفه اخلاق» و. .. که بر اساس اصول نخستين و بديهي تعقّل، انجام ميگيرد نه بر اساس «استقراء» به کمک «حواس بيروني».3ـ سوم شناخت «علوم تفسيري» که موضوع آنها، الفاظ است و هدف آنها، کشف قصد ايجاد کننده آن الفاظ است که متکلم از ايجاد آن الفاظ چه معنايي را قصد کرده است و با گفتن آن الفاظ، چه چيزي را ميخواسته به ديگران بفهماند.که در اين رشته از علوم تفسيري، هدف نهايي هرگز کشف «قوانين کلي طبيعي» نيست بلکه کشف خصوص «قصد متکلم» است در اين متن خاص که از اين کلام، متکلم خاص چه معنايي را قصد داشت به ديگران بفهماند که طبق قواعد ادبي و تفسير، اين «معني مورد نظر متکلم» يک واقعه اي است «شخصي» مربوط به متکلم خاص نه کشف يک «قانون کلي»، عام.اما ديلتاي به اين تقسيم ثلاثي و سه گانه تصريح ننموده و دقت کافي را بخرج نداده است.نکته اي ديگر: که در شناخت فلسفه ديلتاي، نقش دارد تعميم فهم و تفسير است از فهم کلمات و الفاظ به فهم حالات و رفتار انساني زيرا به نظر ديلتاي