نيچه
«از نظر ما نادرستي يک حکم به هيچ وجه، موجب ردّ آن نميشود، زبان تازه ي ما در اين باب طنين از همه شگفت تر دارد. مسئله اين است که بايد ديد آن حکم تا کجا پيش برنده زندگي و نگهدارنده زندگي و هستي نوع است و چه بسا پرونده ي نوع، و گرايش اساسي ما به تصديق اين نکته است که نادرست ترين حکم ها (از جمله حکم هاي ترکيبي پيشين) براي هستي ما، ضروري ترين چيزها هستند، زيرا انسان نميتواند زندگي کند مگر به اعتبار دادن به افسانه هاي منطقي، با سنجش واقعيت، با ميزان جهاني، يکسره ساختگي و مطلق. ... »(1)نيچه
«مرا ببخشيد از اين که در مقام يک زبان شناس قديمي از اين شيطنت دست بر نميتوانم داشت که شيوه بد تفسير را انگشت نما کنم.باري، اين «قانون مندي طبيعت» که شما فيزيک دانان چنين مغرورانه از آن دم ميزنيد، چنانکه گويي. ...، وجود اين قانونمندي وابسته به تفسير شما از طبيعت و پرت بودن شما از «زبان شناسي» است.اين قانون مندي هيچ واقعيتي نيست، هيچ «نصّي» نيست، بل تنها سرهمبندي کردن و تحريف ساده لوحانه اي است به دست بشر. ... (2)1. کتاب فراسوي نيک و بد ـ تاليف نيچه ـ بخش يکم ـ درباره پيشداوري هاي فيلسوفان ـ قطعه چهار.2. کتاب فراسوي نيک و بد ـ تاليف نيچه ـ بخش يکم ـ درباره پيشداوري هاي فيلسوفان ـ قطعه 22.