علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آنها، پي نبرده بود و اينک با پيشرفت علوم تجربي و از طريق آثار و با همکاري عقل و حس به بعضي از ماهيت آنها پي برده (مثلاً متوجه شده که جسم بر خلاف ادراک مستقيم حسي که هيچ خلائي در آن ديده نميشود اما در واقع از اتم و الکترون و پروتون تشکيل شده که خلاء درون اجسام به مراتب پيشتر از جرم و ماده موجود در آنها است) و يا اينکه آب از ترکيب معيني از اکسيژن و هيدروژن تشکيل شده است (و ملکول هاي آب چه در حالت ميعان و چه در حالت جامد بودن و يخ و چه در حالت گاز و بخار همين مولکول معين H2O هستند.) در هر حال الفاظي که براي دلالت بر اشياء خارجي وضع شده اند حکايت از همين اشياء خارجي و ماهيت مخصوص آنها ميکنند گرچه ما از طريق حواس مستقيم به کنه ماهيت آنها پي نبرده باشيم و تصورات نخستين ما از آنها از نمود حسي آنها باشد نه از کنه ماهيت واقعي اين موجودات خارجي اما همين «ماهيت موجود در خارج آنها»، «موضوع له» الفاظ اند نه مفاهيمي که در پديدارشناسي از آنها بحث ميشود (که هر کسي نسبت به هر موجودي خارجي، تصور خاصي براي خودش دارد اما اين تصورات خاص که مورد توجه پديدار شناسي است هرگز موضوع له الفاظ نيست و به تفسير متون ربط ندارد) . داخل کردن مفاهيم پديدارشناسي در معاني الفاظ موضوعه، توسط واضعين زبانها است و نيز انکار شناختهاي ثابت و تغييرناپذير عقلي هم، بخاطر شبهات ناصحيح فيلسوفاني همچون هيوم و کانت و فرويد و غيره است که عمده علت انحراف گرايش به تاريخ