علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
هر حال، تحليل موجود خارجي به ماهيت و وجود، كار ذهن است؛ سؤالاتي از قبيل: در خارج چه هست و چه چيز عينيّت دارد؟ آيا وجود عينيت دارد يا ماهية؟ آيا وجود اصل است و در خارج عينيت دارد و ماهيت را عقل از وجود انتزاع ميكند؟ يا عكس آن صحيح است و ماهيت اصيل است؟ امروزه غالب محققين، اصاله الوجودي هستند. توضيح اين كه مثلث براي خود مختصاتي دارد. مجموع زواياي آن 180 درجه است يا... آن چيزي كه مثلث خارجي است، وجود مثلث است. اگر كسي كه از ديگري مثلث خارجي بخواهد، در واقع وجود و ايجاد آن را خواسته است. خود مثلث ساخته ما نيست، بلكه ماهيتي است كه لوازم و مختصاتي دارد.بر اساس اصالة الماهية: مسلم است كه بر اساس اصاله الماهية، در خارج ما به الاشتراكي نداريم؛ زيرا: در اين صورت اصالت براي ماهيت است. مجعول در خلقت، ماهيت است و وجود يك امر ذهني ميشود. ماهيات هم كه با هم مختلف هستند و متبايناتند. مربع غير از مستطيل و دايره غير از مثلث و... است. پس اگر بگوييم: ماهيت در خارج عينيت دارد و وجود از آن انتزاع شده است، ديگر جايي براي وحدت ميان مخلوقات نيست، چه رسد ميان خالق و مخلوق. بر اساس اصالة الوجود: بر وحدت وجود چنين استدلال ميكنند كه: لفظ <وجود> در خالق و مخلوق به يك معني است. كلمه وجود، مشترك معنوي است. در اين صورت يك ما به الاشتراكي ميبايست ميان موجودات باشد تا اين كه كلمه وجود يا موجود، بر اساس آن ما به الاشتراك، بر همه به طور يكسان حمل شود. آن ما به الاشتراك