علم، عقل، دین نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
باشد؛ زيرا لازمه علم حضوري داشتن خدا، اين است كه اگر چيزي را نميآفريد، چيزي هم نميدانست؛ لذا بعضي علم خدا را به اجمالي و تفصيلي تقسيم نمودهاند، كه اين هم درست نيست.پس بهتر است كه از اظهار نظر راجع به كنه ذات خدا، خودداري كنيم. وقتي ما نميتوانيم از ذات خود، يا كنه ذات عقل و... آگاه باشيم، چگونه ميتوانيم درباره كنه ذات خدا، اظهار نظر كنيم. در دعاي خمسة عشر دارد كه: وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَرِيقاً اِليَ مَعْرِفَتِكَ إلَّا بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ...: راهي براي شناخت كنه ذات تو نيست، مگر با اعلام عجز. ما خدا را تنها از(1) طريق آثار ميشناسيم و به وجود و علم و حكمت و صفات او، از طريق آثارش، پي ميبريم.ابن سينا ميگويد ما نميدانيم آب چيست؟ خاك چيست؟ ذات آنها را نميدانيم (2)چيست؟ آخوند خراساني هم ميگويد: فصل حقيقي را فقط خدا ميداند(3): الفصول المنوعة لا سبيل الي معرفتها و ادراكها، و انما يدرك لازم من لوازمها.حال ما كه چنين وضعي داريم، چگونه ميتوانيم كنه ذات خدا را بشناسيم، يا كنه علم او را تعيين نماييم؟پس اين گفته مرحوم ملاصدرا كه گفته «بسيط الحقيقة كل الاشياء»، درست نيست.