ويژگى عمومى فقه احمدبن حنبل - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ويژگى عمومى فقه احمدبن حنبل

فقه او از ويژگيهاى ذيل برخوردار است :

الـف ـ فـتـواهـاى احمدبن حنبل به احاديث و اخبار و آثار سلف صالح مستند بود, او براساس قول پـيـامـبر(ص ) و داوريهاى آن حضرت و همچنين فتواهاى صحابه ـ در مواردى كه از نظرمخالفى اطلاع نيابد ـ فتوا مى داد و آن چه را هم در آن اختلاف كرده بودند مى آورد .

اوگفته هاى تابعين يا فـقـيـهانى چون مالك و اوزاعى و ديگران را كه به آگاهى داشتن از روايات وآثار مشهور بودند بر فتواى خويش مؤيد مى گرفت .

ب ـ او از فـرضـهـا دورى مى گزيد و تنها درباره آن چه عملا رخ داده است فتوا مى داد, چرا كه از نظر او فتوا و راى چيزى است كه تنها در صورت ضرورت بايد به سراغ آن رفت .

ج ـ ايـن كـه او در درجـه نـخـسـت بـه اخـبار و روايات استناد داشت سبب نشد فقه او محدود يا اززندگى عملى مردم دور شود, چه , مذهب او بيش از هر مذهب ديگرى در امر تعاقد ومعاملات و تـعهداتى كه هر يك از طرفين برعهده دارند آزادى و سعه قائل است .

او در مذهب خود دو اصل را مبنا گرفته و پذيرفته است :

1 ـ اصل اوليه در عبادات بطلان است مگر آن كه دليلى بر صحت آمده باشد.

2 ـ اصل اوليه در معاملات و عقود صحت است مگر آن كه دليلى بر تحريم و بطلان رسيده باشد.

او بـراى اصـل نـخـسـت چـنـيـن دلـيـل مـى آورد كـه خداوند را تنها مى توان بدانجه او خود از طـريـق پـيـامـبـرانش تشريع كرده است پرستش كرد, زيرا پرستش حق خداوند بر بنده است كه خـداونـدآن را پـذيـرفـتـه اسـت .

دربـاره معاملات چنين استدلال مى كند كه معاملات از حقوق بـنـدگـان اسـت و حـقـوق بـنـدگان به خود آنها واگذار شده است , مگر آن زمان كه دليلى بر تحريم برسد.

بنابراين اساس شيوه امام احمد احترام نهادن و ملتزم شدن به هر شرطى است كه طرفهاى معامله بنهند مگر آن كه از سوى شارع دليلى بر حرمت آن شرط برسد.

د ـ او در جايى كه به نصى يا اثرى پذيرفته شده دست نمى يافت براساس مصلحت فتوا مى داد.او هر حـكـمـى را كـه بـراى هـدف هـسـت بـه وسـيـله هاى آن , و هر حكمى را كه براى نتيجه هست بـه مـقـدمـه هـاى آن مى داد و به اين مساله آن اندازه دامنه و گسترش داد كه در فقه پيش از او سابقه نداشت .

چنين انديشه فقهى , فقه حنبلى را به صورتى فقهى زنده , با طراوت و دامنه دار درآورد.

او بـرخـلاف شـافـعـى كـه در بـاب مـعـامـلات و عقود ديدگاهى ظاهرى دارد و آنها را تنها به هـمـان عـبـارتهايى كه حاكى از آنهاست تفسير مى كند و به انگيزه ها و اهداف آنها نمى نگرد, تنها به ظواهر و صورت مادى اين پديدارها نمى نگريست و براساس انگيزه ها و اهداف و نتايجى كه براى اين عقود و معاملات هست درباره آنها حكم مى كرد. ((90))

مشهورترين پيروان ابن حنبل

گـروهـى از فـقـهـا در دوران زنـدگى امام احمد از او پيروى كردند كه برشمردن نام همه آنها كـارى اسـت دشـوار .

مـشـهورترين اين گروه احمدبن محمد بن حجاج مروزى ((91)) و ابراهيم بن اسحاق حربى ((92)) است .

دو شـخـصيت بزرگ ديگر نيز هستند كه به بركت تلاش آنها فقه حنبلى تحول يافت و نو شد.يكى ابـن تـيميه و ديگرى ابن قـيم .

به دليل اهميت نقش اين دو فقيه بزرگ در فقه اسلامى به صورت عام , و در فقه حنبلى به طور خاص در اين جا خلاصه اى از زندگى ايشان رامى آوريم : ابن تيميه (661 ـ728 ه . ق ) نـام كـامـل او احـمـد تـقـى الـديـن ابوالعباس بن شيخ شهاب الدين ابن المحاسن عبدالحليم بن شـيـخ مـجـدالـديـن ابـى الـبـركـات عـبدالسلام بن ابى محمد است .

اين خاندان به خاندان ابن تيميه معروفند. ((93)) او فـقـيـهى ژرف نگر و برخوردار از ديدى گسترده و دانش بسيار بود .

منطق مذاهب چهارگانه وقـيـاسـهـا و دلايـل آنـها را بخوبى و با دقت مى دانست و در تحليل مسائل مى كوشيد تا, با دقت واستوارى , نظريات مختلف و مبانى و شالوده هاى هر يك از آراء را با يكديگر مقايسه كند.

شيوه ابن تيميه در جستن احكام و استنباط آنها را مى توان چنين خلاصه كرد:

الـف ـ او بـه عـقل اطمينان كامل نداشت ولى آن را يكسره هم رها نمى كرد, بلكه عقل را دردايره شرع محدود مى كرد وهرگز نخواست عقل از اندازه خويش بگذرد.

ب ـ ابن تيميه در پى نام كسان نبود بلكه نزد او سخن هر كس آن اندازه ارزش داشت كه به كتاب و سنت و آثار سلف مستند باشد, چه , وى در احكام خود تنها از دليل پيروى مى كرد.

ج ـ او بـر ايـن عـقـيـده بود كه اصل شريعت قرآن كريم است و قرآن را پيامبر(ص ) تفسير كرده ,و كسانى كه آن تفسير و توضيح و تبليغ را از پيامبر(ص ) گرفته اند صحابه اند و پس آنان تنهاكسانى هـسـتـنـد كـه قانون خدا را از پيامبر دريافت كرده اند .

از اين روى , ابن تيميه پس از پيامبرتنها از صحابه پيروى مى كرد.

د ـ او در انـديـشـه خـود گـرفـتـار تـعـصـب نبود, و انديشه خاصى بر او سلطه نداشت تا نسبت بـدان تـعـصب و جمود ورزد, بلكه انسانى آزاد انديش بود و خود را از هر قيدى , بجز كتاب و سنت وآثار سلف صالح رها ساخت .

او در آغاز بر مذهب حنفى بود, اما پس از آن كه ديگر مذاهب فقهى را بررسى كرد و در منابع آنها به تحقيق پرداخت , در برخى از آرا با مذاهب چهارگانه مخالفت كرد. ((94)) ابن قيم (691 ـ751 ه . ق ) نام كامل او محمدبن ابى بكر بن ايوب بن سعيد بن حريز زرعى , ((95)) ابوعبداللّه شمس الدين است .

پدر او رياست جوزيه ((96)) را برعهده داشت .

اين پيشواى فقهى مردى پاكدل , برخوردار از دانش فراوان , و عالم به سنت و روايات بود.عالمان به فـضـل و پيش بودن او بر ديگران گواهى داده اند تا آن جا كه قاضى برهان الدين زرعى مى گويد: (در زير خيمه آسمان گسترده دانش تر از او نيست ).

او نزد استاد خود ابن تيميه تتلمذ كرد و دانش بسيارى از او گرفت و بشدت شيفته او شد تا آن جا كـه يكى از بزرگترين پشتيبانان ابن تيميه و پيروان شيوه او به شمار آمد .

با اين همه درپژوهش و تاليف شيوه اى ويژه خود داشت كه مى توان آن را چنين خلاصه كرد:

الف ـ بسيار آوردن ادله نقلى و عقلى .

ب ـ ارائه آراى فـقـيـهـان در هـر مـسـالـه و سـپـس بـرگـزيـدن يكى از آنها و يا اختيار كردن ديدگاهى ميانه .

ج ـ آوردن ادله بر ديدگاه خود, سپس طرح ادله مخالفان و نقد و ابطال آنها.

د ـ بـسـنـده نـكـردن بـه آيـات قـرآن در مقام استدلال , و همراه كردن آن با احاديث نبوى .

او بر اين عقيده بود كه سنت در بردارنده احكامى زايد بر احكام موجود در كتاب است , همانند ارث قائل شدن براى جده .

ه ـ در برخى موارد, طرح نصوص و استنباط از آنها, بى آن كه به آراى ديگر فقيهان پرداخته شود.

و ـ تـعـصـب نـداشـتـن نـسـبـت به مذهبى خاص , چه , دعوت به اجتهاد و كنار گذاشتن تقليد هدف محورى او بود. ((97)) امام جعفر صادق7 (80 ـ148 ه . ق )

شخصيت امام صادق (ع )

نـام كامل آن حضرت ابوعبداللّه جعفربن محمدبن على بن حسين بن على بن ابى طالب (ع ),مشهور به صادق است .

او كـه از سادات اهل بيت است و به سبب صدق و راستى اش صادق لقب يافته , بزرگترين پيشواى شيعه اماميه در دوران تابعين تابعين به شمار مى رود.

او از پـدر ومـادرى بـزرگـوار, يـعـنـى [امـام ] مـحـمد باقر(ع ) و وفره دختر قاسم بن محمدبن ابى بكرصديق , زاده شد.

او در خـاندان دانش و بزرگوارى پرورش يافت و پيوسته در طلب علم بود تا سنت و علم فقه رابه تمام فراچنگ آورد .
او كه همعصر جمعيت بزرگى از فقهاى تابعين بود به شناخت آراى فقيهان با شيوه هاى گوناگونشان توجه داشت تا راه استوارتر را از ميان آنها اختيار كند.

او از نـظـر شـيـعه اماميه جزء امامان معصوم است .

و شيعه اماميه بزرگترين فرقه شيعه مى باشد كه داراى شيوه خاص , گرايش معين و فقهى بهره مند از ويژگيهايى چند است .

منابع استنباط در فقه شيعه

شيعيان به دو منبع اصلى قرآن و سنت استناد مى كنند .

سنت از ديدگاه آنان عبارت است ازاوامر, نواهى , افعال و تقريرهاى معصوم , و بدين ترتيب آن چه را از پيامبر(ص ) و از ائمه معصوم در زمينه فقه و قانونگذارى رسيده است دربرمى گيرد.

شيعيان افزون بر اين به دو منبع فرعى يا تبعى ديگر هم استناد مى كنند:

الف ـ اجماع : آنان عقيده دارند اگر همه فقيهان بر فتوايى اتفاق كنند پذيرفتن آن واجب است ,يا از آن روى كه امت بر خطا اتفاق نمى كند و اين نظريه اهل سنت است .

و يا از آن روى كه اين اتفاق نظر كاشف از راى معصوم است و اين ديدگاه ويژه شيعه مى باشد.

عـقـل ـ ايـن مـنبعى است كه در صورت نبود نص و اجماع بايد از آن بهره جست و بدان چه اصول عملى اقتضا مى كند عمل كرد.

/ 132