مقايسه اى ميان شيوه اكثريت و شيوه حنفيه
1 ـ آنـچـه نـزد اكـثـريـت (ظاهر) نام مى گيرد از ديدگاه حنفيه نوعى از (نص ) است , چرا كه از نظرحنفيه در ظاهر و نص , هر دو, احتمال وجود دارد. ((705)) 2 ـ آنچه نزد اكثريت (نص ) خوانده مى شود با آنچه حنفيه آن را (مفسر) مى نامند برخورد واشتراك دارد .البته اصطلاح مفسر به معنايى كه حنفيه از آن اراده كرده اند نزد اكثريت رواج نيافته است اما شافعى آن را در برابر آنچه (مجمل ) مى نامد به كار گرفته است ((706)).رازى هم اين عنوان را بر دو گـونـه لـفـظ اطـلاق كرده است : يكى لفظ روشن كه به سبب روشنى , نياز به تفسير ندارد, و ديگرى لفظى كه , به علت نياز به تفسير, تفسيرش آمده است ((707)) .3 ـ از ديدگاه اكثريت , محكم هم نص و هم ظاهر را در برمى گيرد .قاضى عضدالدين محكم رابه آنـچـه مـعـنايش روشن باشد, خواه نص و خواه ظاهر, تفسير كرده است , ((708)) و سبكى نيزدر الابهاج مى گويد: محكم جنس براى دو نوع نص و ظاهر است ((709)) .ظاهر و مؤول
ابن حاجب مى گويد: ظـاهـر آن اسـت كـه بـه وضـع يـا بـه عـرف , دلالـتـى ظنى داشته باشد, و تاويل عبارت است از تفسيركردن ظاهر به معنايى كه مرجوح است ((710)) .ابوبكر باقلانى دايره ظاهر را تنگتر كرده , در تعريف آن مى گويد: ظـاهـر لـفـظى اسـت كـه مـعـناى آن درك مى شود و داراى حقيقت و مجاز است .اگر آن را به معناى حقيقى اش بگيرند ظاهر است و اگر به معناى مجازى به كار رود مؤول ((711)) .به نظر نگارنده تقسيم ظاهر به ظاهر و مؤول , كه در گفتار ابن حاجب و باقلانى و هم مسلكان اين دو آمده است , شيوه اى نااستوار و ناسالم و از قبيل تقسيم شى ء به خود و به غير است .افزون بر اين , گـفـتـه بـاقلانى از اين جهت نيز قابل انتقاد است كه گاه جنبه مجازى , معناى راجح لفظ است , چونان كه در مجازهاى رايج و همه گير مشاهده مى كنيم .بـنـابـرايـن , بـهـتـر اسـت گفته شود: لفظى كه در آن احتمال تاويل وجود دارد اگر بر معناى راجحش حمل شود (ظاهر) نام خواهد گرفت , و اگر به معناى مرجوحش گرفته شود (مؤول ).موضع ظاهريه نسبت به ظاهر ادله
معروف است كه ركن مذهب ظاهرى استناد به ظواهر ادله يعنى كتاب و سنت و در صورت فقدان آن استناد به اجماع است , چه , از ديدگاه ظاهريه همه ادله حكم (مفسر)ى را دارند كه هيچ نيازى به تاويل يا تقليل آنها نيست .از ديـدگاه ابن حزم , تاويل عبارت است از نقل لفظ از آنچه ظاهرش اقتضا كرده و يا در لغت براى آن وضـع شده , به معنايى ديگر .اگر اين نقل به برهانى درست صورت پذيرفته و كسى كه آن را از مـعـنـا بـه مـعـنايى ديگر نقل داده اطاعتش واجب باشد, درست و حق است , و اگر جز اين باشد واگذاشته مى شود و بدان اعتنايى نمى شود و به بطلان آن بايد حكم كرد. ((712))