واجب موسع - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واجب موسع

در پايان اين موضوع مايلم اشاره كنم كه علما درباره واجب موسع سه نظر ابرازكرده اند:

الف ـ برخى از شافعيه اظهار داشته اند: امر به اول وقت اختصاص دارد و بنابراين اگر انجام فعل از اول وقت به تاخير افتد قضايى خواهد بود كه جايگزين ادا مى شود.

ب ـ بـرخـى از حـنـفـيـه گفته اند: امر به آخر وقت اختصاص دارد و بنابراين اگر انجام فعل در آغازوقت صورت پذيرد غرض برآورده مى شود.

ج ـ مـالـكـيـه ((268)) و بـرخـى از مـحـقـقـان , هـمانند شافعى ((269)) برآنند كه امر به وقتى مـعـيـن اخـتـصاص ندارد, زيرا اگر به ابتداى وقت اختصاص داشته باشد كسى كه آن را به تاخير اندازدبه سبب اين تاخير گناهكار و نافرمان خواهد بود و فعلش عنوان قضا خواهد داشت , نه ادا, و درايـن صورت بايد نيت قضا كند, اما چنين چيزى خلاف اجماع است .

اگر هم وجوب به آخروقت اخـتـصـاص داشـتـه بـاشـد كـسى كه آن را در آغاز وقت به جاى آورده امتثال نكرده , بلكه كارى داوطلبانه (تطوع ) كرده و بنابراين بر وى واجب است نيت تطوع كند .

همچنين در اين صورت لازم مـى آمـد آنـچـه را شـخص در آغاز وقت انجام داده مجزى نباشد, همانند اين كه اگر آن را قبل از دخـول وقـت انـجـام دهـد مجزى نيست .

اما اين هم مطلبى خلاف اجماع است .

بدين ترتيب ثابت مى شود كه امر موسع به پاره اى معين از وقت اختصاص ندارد.

با توجه به اين توضيحات آنچه واجب موسع ناميده مى شود بنابر دو نظر نخست واجب مضيق است و بنابر نظر سوم واجب موسع .

اختلاف نظر در اين مساله به پيدايش پاره اى اختلافات در مسائل فرعى انجاميده است ازجمله :

الـف ـ اگـر كـودكـى در اول وقـت نـمـاز به جاى آورد و قبل از به پايان رسيدن وقت بالغ شود, بنابرنظر اول و سوم اين نماز مجزى است و بنابر نظريه دوم مجزى نيست ((270)) .

ب ـ اگر مسافر در اول وقت به سفر رود يا زن بعد از داخل شدن وقت حيض شود و به اندازه انجام فـعـل نـمـاز از وقـت سـپرى شده باشد, به اقتضاى نظريه اول و سوم بر مسافر خواندن نمازچهار ركعتى و بر زن قضاى نماز [پس از پايان دوره حيض ] واجب است , اما بنابر نظريه دوم چنين چيزى واجب نيست , زيرا در اول وقت , وجوب تحقق نيافته است .

گفتار سوم : اختلاف در مدلول نهى

كاربردهاى نهى نـهـى در لـغـت به معناى منع و بازداشتن است .

(نهاه عن كذا), يعنى او را از فلان چيز بازداشت .

بـه هـمـيـن دليل نيز عقل (نهيه ) ناميده شده است , چرا كه انسان را از افتادن در آن چه نادرست است بازمى دارد و منع مى كند .

از همين معناست آيه (ان فى ذلك لايات لاولى النهى ). ((271)) اما در اصطلاح , نهى عبارت است از قول دال بر طلب ترك فعل .

صيغه هاى نهى : نهى داراى صيغه هاى متعددى است و از جمله :

1 ـ فـعـل مـضـارع هـمـراه بـا (لا) ى نـهـى , هـمـانـنـد آيـات (ولاتـقربوا الزنى انه كان فاحشة وساءسبيلا) ((272)) , (ولا تقربوا مال اليتيم ) ((273)) , و (لاتاكلوا اموالكم بيتكم بالباطل ) ((274))

2 ـ امـرى كـه بـر خـوددارى از يـك فـعـل دلالـت كـنـد, هـمانند آيه هاى (يا ايها الذين آمنوا اذا نـودى لـلـصـلاة مـن يـوم الـجمعة فاسعوا الى ذكر اللّه وذروا البيع ) ((275)) , و (فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور). ((276))

3 ـ مـاده تـحـريـم , هـمـانـنـد آيـه هاى (حرمت عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير وما اهل لغير اللّه به ) ((277)) , و (حرمت عليكم امهاتكم وبناتكم واخواتكم ). ((278))

4 ـ لفظ نهى , همانند آيه (وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغى ). ((279))

5 ـ نفى حليت , همانند آيه (لايحل لكم ان تاخذوا مما آتيتموهن شيئا) ((280)) .

وجوه كاربرد نهى : نهى براى اهدافى گوناگون به كار مى رود كه از آن جمله است :

1 ـ تحريم , همانند آيه (ولاتنحكو المشركات حتى يومن ) ((281)) .

2 ـ كراهت , همانند آيه (ولاتحرموا طيبات ما احل اللّه لكم ) ((282)) .

3 ـ ارشاد, همانند آيه (لاتسالوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم ). ((283))

4 ـ بيان فرجام , همانند آيه (ولاتحسبن اللّه غافلا عما يعمل الظالمون ). ((284))

5 ـ تحقير, همانند آيه (ولاتمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهرة الحياة الدنيا). ((285))

6 ـ مـايـوس كـردن , هـمـانـنـد آيـه (يـا ايـهـا الـذيـن كـفـروا الاتـعـتـذروا اليوم انما تجزؤن ما كنتم تعلمون ). ((286))

7 ـ به شكيبايى خواندن , همانند آيه ( لاتحزن ان اللّه معنا). ((287))

8 ـ دعا, همانند آيه (ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهديتنا). ((288))

9 ـ برحذر داشتن , همانند آيه (فلاتموتن الا وانتم مسلمون ). ((289))

10 ـ امنيت و آرامش دادن , همانند آيه (ولاتخف انك من الامنين ). ((290)) مدلول حقيقى نهى در ايـن اخـتـلافـى نيست كه نهى در همه معانى پيش گفته حقيقت نيست , بلكه دلالت نهى بر برخى از اين معانى به كمك قرينه است .

همچنين در اين اختلافى نيست كه نهى همراه با قرينه به همان معنايى دانسته مى شود كه قرينه آن را تعيين مى كند .

تنها اختلاف درباره نهى مطلق مجرد از هـرقـريـنه اى است .

در اين باره نظريه هايى چند ارائه داده اند ((291)) كه مهمترين آنها به قرار ذيل است : ((292))

1 ـ نـهى مطلق حقيقة بر تحريم آنچه نهى شده دلالت مى كند و جز به كمك قرينه نمى توان آن را به معنايى ديگر دانست ((293)) .

صاحبان اين نظريه بر اثبات گفته خود دلايلى آورده اند كه از آن جمله است :

الف ـ آيه (.. .

وما نهاكم عنه فانتهوا) ((294)) .

چگونگى استدلال به آيه اين است كه خداوند مارا به خوددارى كردن از انجام منهى عنه امر كرده است , خواه در كتاب ازآن نهى شده باشيم يادر سنت .

چـون امـر بـر وجـوب دلالـت مى كند دورى گزيدن از آن چه انسان از آن نهى شده واجب است .

مخالفت با واجب هم موجب گناه و معصيت مى شود و بدين ترتيب انجام (منهى عنه ) حرام و نهى به معناى تحريم است .

ايـن دلـيـل بـديـن سـخـن نـقـد مـى شود كه در اين آيه تحريم به قرينه ضميمه آن (واتقوا اللّه ) فهيمده مى شود نه صرفا از صيغه نهى , و اين خروج از محل نزاع است .

امـا بـه اين پاسخ جواب داده مى شود كه در اين آيه اصل تحريم از صيغه نهى استفاده شده است و عبارت (واتقوا اللّه ) براى تاكيد مى باشد.

ب ـ اسـتـدلال صـحـابـه و تـابـعين به صيغه هاى نهى كتاب و سنت براى اثبات تحريم .

بنابراين , اگـرصـيـغـه نـهـى بـر تحريم دلالت نداشت اينان كه با رسول خدا(ص ) زيسته و اسرار تنزيل را دريافته بودند چنين استدلال نمى كردند و از پيش خود چنين نظرى نمى دادند.

بدين ترتيب درمى يابيم كه استعمال نهى در غير تحريم مجازى است .

ج ـ از صيغه نهى تحريم تبادر مى شود, و تبادر نشان حقيقت است .

/ 132