هـر يك از دو مقوله امر و نهى اثر بسيارى در اختلاف احكام فقهى داشته است , چه , فقيهان درباره مدلول شرعى اين دو و اختلاف فروع فقهى كه بر آنها مترتب مى شود ديدگاههايى متفاوت اختيار كرده اند.افزون بر اين , مساله رفع تكليف , انجام تكليف چيزى است كه تنها پس از مشخص شدن مدلول امر و نـهـى امـكان پذير مى گردد و در اين صورت است كه مكلف تكليف خود رابروشنى درمى يابد و مى تواند ماموربه را انجام دهد و از منهى عنه بپرهيزد.بـه هـمـيـن دلـيـل , فـقـيـهـان در ايـن زمـيـنـه , كه بيشتر احكام تكليفى نيز بدان ارتباط پيدا مى كند,تلاشهايى فراوان داشته اند.در اين گفتار سه مساله را بررسى مى كنيم :
مساله اول : اختلاف در مدلول صيغه امر
تعريف و تحرير محل نزاع بـراى امر تعريفهاى فراوانى شده است اما نزديكترين آنها به حقيقت تعريفى است كه بيضاوى ذكر مى كند: (قولى كه مراد از آن طلب فعل باشد). ((144)) اگـر بـه مـتـون كـتـاب و سـنت بنگريم مى بينيم كمتر آيه اى از آيات الاحكام و يا كمتر حديثى ازاحاديث مربوط به احكام است كه دربردارنده يكى از صيغه هاى طلب , يعنى طلب فعل يا ترك آن , نباشد.صيغه هاى طلب فعل : به حسب گوناگونى اسلوبهاى بيان قرآنى و سنت نبوى , طلب فعل با صيغه هايى متفاوت صورت پذيرفته است كه مهمترين آنها عبارتند از:1 ـ فعل امر: همانند آيه (فاقيموا الصلاة وآتوا الزكاة ). ((145)) 2 ـ فعل مضارع مقترن به لام امر, همانند آيه (لينفق ذوسعة من سعته ) ((146)) .3 ـ مصدر جايگزين فعل امر, همانند آيه (فاذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب ) ((147)) كه (ضرب الرقاب ) به معناى (اضربوا الرقاب ) آمده است .و همانند (فكفارته اطعام عشرة مساكين ). ((148)) 4 ـ جـمـلـه خـبـرى كـه مـقـصـود از آن طـلـب اسـت , همانند آيه (والوالدات يرضعن اولادهن حـولـيـن كـاملين لمن ارادان يتم الرضاعة ) ((149)) .و همانند حديث پيامبر(ص ) (ولاتنكح البكر حتى تستاذن ) ((150)) .وجوه استعمال امر: امر براى معانى گوناگونى به كار مى رود كه مهمترين آنها عبارتند از:1 ـ وجوب , همانند آيه (اقم الصلاة لدلوك الشمس ). ((151)) 2 ـ ندب , همانند آيه (فكاتبوهم ان علمتم فيهم خيرا). ((152)) 3 ـ اباحه , همانند آيه (واذا حللتم فاصطادوا). ((153)) 4 ـ ارشاد, همانند آيه (يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه ). ((154)) 5 ـ تهديد, همانند آيه (اعملوا ما شئتم انه بما تعملون بصير). ((155)) 6 ـ منت نهادن , همانند آيه (وكلوا مما رزقكم اللّه ). ((156)) 7 ـ گرامى داشتن , همانند آيه (ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون ). ((157)) 8 ـ پديد آوردن و تكوين , همانند آيه (انما قولنا لشى ء اذا اردناه ان نقول له كن فيكون ). ((158)) 9 ـ ناتوان خواندن , همانند آيه (فاتوا بسورة من مثله ). ((159)) 10 ـ دعا, همانند آيه (ربنا اغفرلى ولوالدى وللمؤمنين يوم يقوم الحساب ). ((160)) 11 ـ درس گرفتن , همانند آيه (انظروا الى ثمره اذا اثمر). ((161)) 12 ـ هشدار دادن , همانند آيه (قل تمتع بكفرك قليلا). ((162)) 13 ـ برابر خواندن , همانند آيه (فاصبروا اولا تصبروا). ((163)) 14 ـ تحقير, همانند آيه (القوا ما انتم ملقون ). ((164)) 15 ـ اهانت , همانند آيه (ذق انك انت العزيز الكريم ). ((165)) 16 ـ تعجب , همانند آيه (انظر كيف ضربوا لك الامثال ). ((166)) 17 ـ دروغـگـو خـواندن , همانند آيات (قل فاتوا بالتوراة فاتلوها ان كنتم صادقين ), ((167)) و(قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين ). ((168)) 18 ـ مشورت , همانند آيه (فانظر ماذا ترى ). ((169)) 19 ـ واگذارى كار, همانند آيه (فاقض ما انت قاض ). ((170)) 20 ـ بـه حـسـرت افـكـنـدن يـا بـه انـدوه انـداخـتن , همانند آيه (قل موتوا بغيظكم ان اللّه عليم بذات الصدور). ((171)) 21 ـ ريشخند, همانند آيه (كونوا قردة خاسئين ). ((172)) 22 ـ سرزنش , همانند آيه (فذرهم يخوضوا ويلعبوا). ((173)) 23 ـ خبر دادن , همانند آيه (فليضحكوا قليلا وليبكوا كثيرا). ((174)) 24 ـ ادب آموختن , همانند اين سخن پيامبر(ص ) كه فرمود: (كل مما يليك ). ((175)) عـالـمـان در شماره اين وجوه استعمال با يكديگر اختلاف كرده برخى آنها را كمتر و برخى بيشتر دانسته اند .علت اين مساله هم تداخل اين وجوه با همديگر و تفاوت ديدگاهها درباره معناى امر در هـر يـك از مـوارد اسـت .افـزون بـر ايـن , قـريـنـه در هر يك از اين وجوه استعمال نقش فراوانى دارد. ((176)) اخـتـلاف مـيـان فـقـهـا و اصـولـيـين درباره مدلول حقيقى امر داراى ميدانى گسترده است , زيرااستعمال امر در وجوه پيشگفته به معناى آن نيست كه امر در هر يك از آنها حقيقت است .بنابراين , اگر در كتاب يا سنت امرى برسد, آيا اين امر دال بر وجوب است و در نتيجه هر كس آن را انجام ندهد سزاوار مجازات مى باشد, يا دال بر ندب , يا اباحه .و يا يكى ديگر از معانى پيشگفته ؟ بى گفتگو, صيغه امر در تمامى وجوه گذشته حقيقت نمى باشد, زيرا خصوصيت ريشخندكردن , ناتوان خواندن , تحقير, و برابر خواندن و همانند آن از صيغه امر, بتنهايى , استفاده نمى شود, بلكه از قـرايـن فـهـميده مى شود. ((177)) همچنين در اين اختلافى وجود ندارد كه هنگام وجود قرينه , صيغه امر همان معنايى را مى يابد كه آن قرينه تعيين مى كند.بـنـابراين , محل اختلاف تنها پنج وجه از وجوه پيشگفته , يعنى وجوب , ندب , اباحه , تنزيه وتحريم است .البته برخى ارشاد و تهديد را نيز بر اين پنج وجه افزوده اند.