ويژگى عمومى فقه صحابه
1 ـ منابع فقه صحابه عبارت بود از: قرآن , سنت , اجماع , و راى .2 ـ فـقـه صـحـابـه فقهى واقع گرا بود .يعنى همان شيوه عهد پيامبر(ص ) را در پيش گرفتند و سعى نمى كردند حكم رخدادى را بيابند كه هنوز پيش نيامده است .3 ـ فتواها و احكام و داوريهاى آنان مستند به عللى بود كه از نصوص كتاب و سنت گرفته مى شد.4 ـ آنـان در آنـچـه نـصـى بـرايـش نـبـود اجـتـهادى گسترده و باز داشتند و چاره انديشيهايى گوناگون ,چنان كه مصالح مردم و نيازمنديهاى آنان را در برمى گيرد, مى كردند.عوامل كلى اختلاف فقهى صحابه الف : در پيوند با سنت 1 ـ تفاوت وضعيت راويان از نظر امانت , ثقه بودن و ضبط حديث .ب : در ارتباط با قواعد اصولى و زبانى : اختلاف آنان در فهم متون و نصوص دينى .ج : در پيوند با اجتهاد به راى در موارد فاقد نص :1 ـ اختلاف آنان در راى : همه صحابه به يك اندازه راى را به كار نمى گرفتند .بلكه برخى ازآنان در اسـتـفـاده از آن مـنـعـى نمى ديدند, و برخى ديگر از به كار بستن آن , جز در هنگام ضرورت , پروا مى كردند.2 ـ اختلاف محيط زندگى آنان و تفاوت نيازها و آداب و عادات سرزمينهايى كه در آنهامى زيستند.عوامل كم بودن اختلاف صحابه
1 ـ بـه سـر بـردن هـمـه آنان در سرزمينى واحد در اوايل دوران خلفاى راشدين , چيزى كه گرد هم آمدن و اتفاق آنان بر ديدگاهى واحد در بسيارى از مسائل را آسان مى كرد.2 ـ بـه كـار گـرفـتـن نظام شورا, چه , هنگامى كه مساله اى براى خليفه پيش مى آمد با بزرگان صحابه درباره آن مشورت مى كرد.3 ـ كمى مشكلات و رخدادهاى دوران آنان در مقايسه با دوره هاى بعد.4 ـ كم بودن نقل حديث كه بعدها به صورت يكى از مهمترين عوامل اختلاف درآمد.5 ـ شـتـاب نورزيدن در اظهارنظر, چه , داوريها و احكام آنان بر درنگ و بررسى همه جانبه موضوع استوار بود.6 ـ سـيـاست در آن دوران تابع فقه بود, نه آن كه همانند دوره هاى بعد فقه تابعى از سياست باشد.علت اين امر نيز آن بود كه در آن دوران نظام شورا و قانون بر امت حكم مى راند. ((34))فقه در دوران تابعين
در دوران تـابـعـيـن , فـقـه بـه نـحـو مـلـموسى رشد و تحول يافت .اين رشد و تحول به عواملى چندبرمى گردد كه از جمله مهمترين آنهاست :1 ـ به وقوع پيوستن نوعى انشعاب و جدايى سياسى ميان مسلمانان .علت اين تقسيم نزاعى بودكه پس از قبول تحكيم از سوى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع ), پيرامون موضوع سزاوارترين فرد به خلافت درگرفت , و در نتيجه آن مسلمانان به سه گروه تقسيم شدند:الـف : شيعه , كه در محبت نسبت به مولا على (ع ) و فرزندان او غلو كردند ((35)) و بر آن شدندكه خلافت انحصارا در اين خاندان استب : خـوارج , كه در برابر اوضاعى كه به چنين نزاعى انجاميده بود شوريدند و هر دو گروه درگير را كافر خواندند.ج : تـوده مـيانه رو مسلمانان يعنى همان اهل سنت و جماعت كه بدانچه در عصر صحابه بودپايبند ماندند.2 ـ پراكندگى علماى مسلمان در سرزمينها و شهرهاى مختلف اسلامى , و اهميت ندادن به عنصر شورا در اين عهد.3 ـ تـقـسيم فقها به دو دسته از نظر گرايش فقهى : گروهى از آنان در همان حد (نص ) ايستادند واز آن فراتر نرفتند .اين گروه به نام اهل حديث خوانده شدند .گروهى ديگر هم در پرتو نص پيش رفـتـنـد و در استنباط پاره اى از احكام از قياس بهره جستند .اين گروه به نام (اهل راءى )خوانده شدند.4 ـ رواج نقل حديث , در حالى كه پيشتر از بيم دروغ بستن بر پيامبر(ص ) از نقل آن پرواداشتند.5 ـ ظـهـور جاعلان حديث از ميان بيگانگان كه از فرصت روى آوردن مردم به حديث سوءاستفاده كردند.6 ـ پـيـدايـش فـقـهـاى غـيـر عـرب كـه بـه سبب برخوردارى از استعداد و تواناييهاى علمى در حركت علمى و فقهى مشاركت كردند.اين عوامل خاستگاه اختلاف شديد درباره فروع فقهى و انگيزه نزاع و جدل ميان فقها, چه به شكل فردى و چه به شكل گروهى , بود .و ما به خواست خداوند در بخش سوم كتاب حاضرمفصلا به اين موضوع خواهيم پرداخت .