ويژگى عمومى فقه صحابه - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنان در اجتهاد خود به ملكه فقهيى تكيه داشتند كه از همراهى با پيامبر(ص ) و از آگاهى كامل به اسـرار تشريع و اصول و مبانى آن فراهم آمده بود .

آنان بر همين اساس گاه قياس ((33)) را به كار مى بستند و گاه به اقتضاى مصلحت حكم مى كردند.

ويژگى عمومى فقه صحابه

1 ـ منابع فقه صحابه عبارت بود از: قرآن , سنت , اجماع , و راى .

2 ـ فـقـه صـحـابـه فقهى واقع گرا بود .

يعنى همان شيوه عهد پيامبر(ص ) را در پيش گرفتند و سعى نمى كردند حكم رخدادى را بيابند كه هنوز پيش نيامده است .

3 ـ فتواها و احكام و داوريهاى آنان مستند به عللى بود كه از نصوص كتاب و سنت گرفته مى شد.

4 ـ آنـان در آنـچـه نـصـى بـرايـش نـبـود اجـتـهادى گسترده و باز داشتند و چاره انديشيهايى گوناگون ,چنان كه مصالح مردم و نيازمنديهاى آنان را در برمى گيرد, مى كردند.

عوامل كلى اختلاف فقهى صحابه الف : در پيوند با سنت

1 ـ تفاوت وضعيت راويان از نظر امانت , ثقه بودن و ضبط حديث .

ب : در ارتباط با قواعد اصولى و زبانى : اختلاف آنان در فهم متون و نصوص دينى .

ج : در پيوند با اجتهاد به راى در موارد فاقد نص :

1 ـ اختلاف آنان در راى : همه صحابه به يك اندازه راى را به كار نمى گرفتند .

بلكه برخى ازآنان در اسـتـفـاده از آن مـنـعـى نمى ديدند, و برخى ديگر از به كار بستن آن , جز در هنگام ضرورت , پروا مى كردند.

2 ـ اختلاف محيط زندگى آنان و تفاوت نيازها و آداب و عادات سرزمينهايى كه در آنهامى زيستند.

عوامل كم بودن اختلاف صحابه

1 ـ بـه سـر بـردن هـمـه آنان در سرزمينى واحد در اوايل دوران خلفاى راشدين , چيزى كه گرد هم آمدن و اتفاق آنان بر ديدگاهى واحد در بسيارى از مسائل را آسان مى كرد.

2 ـ بـه كـار گـرفـتـن نظام شورا, چه , هنگامى كه مساله اى براى خليفه پيش مى آمد با بزرگان صحابه درباره آن مشورت مى كرد.

3 ـ كمى مشكلات و رخدادهاى دوران آنان در مقايسه با دوره هاى بعد.

4 ـ كم بودن نقل حديث كه بعدها به صورت يكى از مهمترين عوامل اختلاف درآمد.

5 ـ شـتـاب نورزيدن در اظهارنظر, چه , داوريها و احكام آنان بر درنگ و بررسى همه جانبه موضوع استوار بود.

6 ـ سـيـاست در آن دوران تابع فقه بود, نه آن كه همانند دوره هاى بعد فقه تابعى از سياست باشد.

علت اين امر نيز آن بود كه در آن دوران نظام شورا و قانون بر امت حكم مى راند. ((34))

فقه در دوران تابعين

در دوران تـابـعـيـن , فـقـه بـه نـحـو مـلـموسى رشد و تحول يافت .

اين رشد و تحول به عواملى چندبرمى گردد كه از جمله مهمترين آنهاست :

1 ـ به وقوع پيوستن نوعى انشعاب و جدايى سياسى ميان مسلمانان .

علت اين تقسيم نزاعى بودكه پس از قبول تحكيم از سوى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع ), پيرامون موضوع سزاوارترين فرد به خلافت درگرفت , و در نتيجه آن مسلمانان به سه گروه تقسيم شدند:

الـف : شيعه , كه در محبت نسبت به مولا على (ع ) و فرزندان او غلو كردند ((35)) و بر آن شدندكه خلافت انحصارا در اين خاندان است
ب : خـوارج , كه در برابر اوضاعى كه به چنين نزاعى انجاميده بود شوريدند و هر دو گروه درگير را كافر خواندند.

ج : تـوده مـيانه رو مسلمانان يعنى همان اهل سنت و جماعت كه بدانچه در عصر صحابه بودپايبند ماندند.

2 ـ پراكندگى علماى مسلمان در سرزمينها و شهرهاى مختلف اسلامى , و اهميت ندادن به عنصر شورا در اين عهد.

3 ـ تـقـسيم فقها به دو دسته از نظر گرايش فقهى : گروهى از آنان در همان حد (نص ) ايستادند واز آن فراتر نرفتند .

اين گروه به نام اهل حديث خوانده شدند .

گروهى ديگر هم در پرتو نص پيش رفـتـنـد و در استنباط پاره اى از احكام از قياس بهره جستند .

اين گروه به نام (اهل راءى )خوانده شدند.

4 ـ رواج نقل حديث , در حالى كه پيشتر از بيم دروغ بستن بر پيامبر(ص ) از نقل آن پرواداشتند.

5 ـ ظـهـور جاعلان حديث از ميان بيگانگان كه از فرصت روى آوردن مردم به حديث سوءاستفاده كردند.

6 ـ پـيـدايـش فـقـهـاى غـيـر عـرب كـه بـه سبب برخوردارى از استعداد و تواناييهاى علمى در حركت علمى و فقهى مشاركت كردند.

اين عوامل خاستگاه اختلاف شديد درباره فروع فقهى و انگيزه نزاع و جدل ميان فقها, چه به شكل فردى و چه به شكل گروهى , بود .

و ما به خواست خداوند در بخش سوم كتاب حاضرمفصلا به اين موضوع خواهيم پرداخت .

مكاتب فقهى در دوران تابعين

در دوران تـابعين مكاتب فقهى متعددى ظهور كرد كه مشهورترين آنها يكى مكتب مدينه بودكه مهمترين پايگاه حديث به شمار مى رفت و ديگرى مكتب كوفه كه سخنگوى آراى اهل راى بود.

1 ـ مـكـتـب مـدينه : به رغم آن كه در دوران خلافت على بن ابى طالب (ع ) مركز خلافت به كوفه انـتقال يافت مدينه (به دليل وجود شمار فراوانى از صحابه از جمله زيدبن ثابت , عايشه ,عبداللّه بن عباس , و عبداللّه بن عمر در آن شهر) همچنان مركزيت دينى خود را حفظ كرد.گروهى از تابعين از هـمـيـن صحابه پيش گفته كسب فقه و حديث كردند و بعدها به نام (فقهاى هفتگانه ) خوانده شـدنـد .

ايـن گـروه , بـنا به روايت مشهورتر عبارتند از: سعيدبن مسيب , عروة بن زبير, قاسم بن محمد, ابوبكر بن عبدالرحمان , عبيداللّه بن عبداللّه , سليمان بن يسار, و خارجة بن زيد.

ب : مكتب كوفه : اهميت علمى اين مكتب كمتر از مكتب مدينه نبود, چه , برخى از بزرگان صحابه هـمـانـنـد عبداللّه بن مسعود, ابوموسى اشعرى , سعدبن ابى وقاص , عماربن ياسر, حذيفة بن يمان عـبسى , و انس بن مالك به كوفه هجرت كرده بودند و افزون بر آن , على بن ابى طالب (ع ) اين شهر را مركز خلافت قرار داده بود.

شـمـارى از فـقـهـاى تـابـعـيـن بـرخـاسـته اين مكتبند از جمله : علقمة بن قيس نخعى , شريح قاضى ,عامربن شراحبيل شعبى , مسروق بن اجدع , ابراهيم نخعى , و سعيدبن جبير.

منابع استنباط تابعين

تـابـعـيـن هـمانند صحابه , اگر در مساله اى نصى وجود داشت به همان بسنده مى كردند, و اگر نـصـى نـبود به راى پناه مى بردند .

البته در اين دوران , به علت اختلاف درباره اجماع و حجيت آن وهـمـچـنـيـن حـجـيـت قـياس , وافزون بر آن به علت جناحبندى طايفه اى (يا سياسى ) كه در اواخردوران صحابه و اوايل دوران تابعين پيش آمده بود تغييرات محسوسى پديد آمد .

در اين دوره , شـيـعيان حجيت قياس و اجماع غير امامان خود را انكار كردند و خوارج هم ـ به استثناى اباضيه ـ مـنكر اجماع شدند, زيرا پذيرش اجماع به معناى به رسميت شناختن كسانى بود كه خوارج آنان را فاسق يا كافر مى دانستند .

آنان عمل به قياس را هم رد كردند, بدان دليل كه قياس راى است و دين را بـا راى نـتـوان دريـافـت .

بـه خواست خداوند در بخش سوم كتاب مفصلابه اين مساله خواهيم پرداخت .

/ 132