آراى عالمان در اين مساله - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آراى عالمان در اين مساله

در اين مساله آرايى متفاوت از سوى عالمان ارائه شده و مهمترين آنها به قرار ذيل است :

1 ـ امـر حقيقت در وجوب است و تنها در صورت وجود قرينه از اين مدلول حقيقى به مدلول ديگر انـصـراف مـى يابد .
اكثريت در اين مساله همين ديدگاه را برگزيده اند .
ابوبكر جصاص , ازحنفيه , مى گويد: اين مذهب اصحاب ماست ((178)).

قرافى , از مالكيه , مى گويد: به نظر مالك و اصحاب او امـر بـراى وجـوب وضع شده است ((179)).

ابواسحاق شيرازى , از شافعيه ,مى گويد: به عقيده بـيشتر اصحاب ما وقتى صيغه امر مجرد از هر گونه قرينه بيايد اقتضاى وجوب مى كند. ((180)) و مـرداوى حنبلى در كتاب خود, التحرير, مى گويد امر در صورت تجرد از قرينه حقيقت در وجوب است ((181)) .

2 ـ امـر حـقـيـقـت در نـدب اسـت .

ابـوهاشم , عموم معتزليان و گروهى از فقيهان اين ديدگاه رابرگزيده اند. ((182))

3 ـ بـه قـولى , حقيقت در اباحه است , زيرا اباحه امرى مسلم و تحقق يافته مى باشد و از ديگرسوى , اصل هم عدم طلب است .

4 ـ بـه گـفته اى , مشترك لفظى ميان وجوب و ندب , و به قولى ديگر, ميان وجوب و ندب واباحه است .

5 ـ بـه قـولـى مـشـتـرك مـعـنـوى اسـت , يـعنى در قدر مشترك ميان وجوب و ندب , كه همان (طلب )باشد حقيقت است .

6 ـ بـه گـفـتـه اى , مـشـتـرك مـعنوى است , يعنى در اذن كه قدر مشترك ميان وجوب , اباحه و ندب است , حقيقت مى باشد.

7 ـ بعضى امر را مشترك لفظى ميان سه معناى پيش گفته [وجوب , ندب , اباحه ] و ارشاد وتهديد دانسته اند.

8 ـ به قولى , مشترك ميان احكام خمسه است .

9 ـ برخى چون ابوبكر ابهرى , از مالكيه , چنين عقيده دارند كه اوامر الهى وجوب و اوامرپيامبر(ص ) ندب را اقتضا مى كند. ((183))

10 ـ برخى در تعيين مدلول حقيقى امر توقف گزيده اند, بدان دليل كه امر در صورت اطلاق معانى متفاوتى را مى پذيرد و همين احتمال توقف را اقتضا مى كند تا زمانى كه بيانى برسد.اينان , خود, دو گروهند:

الف ـاز ابن سريع شافعى مسلك , و اشعرى و برخى شيعيان نقل شده كه در تعيين معناى مقصود از امر در هنگام استعمال توقف كرده اند, زيرا از نظر اين گروه امر ميان معانى وجوب , ندب و اباحه مشترك است و بنابراين , هرگاه امرى برسد احتمال هر سه معنا در آن وجود دارد و به همين دليل بـراى تعيين اين كه مقصود حقيقى كدام است نياز به بيان هست و تاپيدا كردن آن بيان بايد توقف كرد. ((184)) ب ـ در برابر اين گروه , غزالى , قاضى باقلانى , اشعرى ـ بنا به يك روايت ـ و گروهى ازمحققان در تـعـيـين موضوع له حقيقى امر توقف گزيده اند .

غزالى در المستصفى به اين نظريه اشاره كرده و خود آن را برگزيده است ((185)) .

ادله اكثريت

اكـثريت براى اثبات اين كه امر, در صورت فقدان قرينه , بر وجوب دلالت مى كند دلايلى آورده اند كه از آن جمله است :

1 ـ خداوند ابليس را به سبب ترك امر نكوهش كرده است .

بنابراين , اگر امر مجرد از قرينه دلالت بر وجوب نداشت خداوند شيطان را نكوهش نمى كرد .

دليل اين نكوهش آيه اى است كه مى گويد: (ما منعك الاتسجد اذا مرتك ) ((186)) , چرا كه , (ما) در عبارت (ما منعك ) استفهام انكارى است .

2 ـ هـر كـس تـرك امـر كند با آن مخالفت ورزيده و هر كه با امر خداوند مخالفت ورزد درمعرض عـذاب اسـت , پـس تـارك امـر در آسـتانه عذاب مى باشد, زيرا خداوند مى فرمايد:(فليحذر الذين يخالفون عن امره ان تصيبهم فتنة او يصيبهم عذاب اليم ). ((187))

3 ـ بـه دليل آيه (قال يا معارون ما منعك اذرايتهم صلوا الا تتبعن افعصيت امرى ) ((188)) هركس آن چـه را بدان امر شده ترك كند نافرمان است , و هر نافرمانى به دليل آيه (ومن يعص اللّه ورسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا) ((189)) دوزخى است , پس تارك مامور به دوزخى است و همين دليلى بر آن است كه امر حقيقت در وجوب است .

/ 132