فصل دوم : سنت متصل - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتنى است كه از پيامبر اكرم (ص ) چيزى منافى قرآن صادر نشده است , چه , او آگاهترين انسان بـه ديـن و رسـالـت الهى , آشناترين آنان به اهداف شريعت , پرهيزگارترين مردم در مقام اطاعت , امـيـن تـرين همه در اداى وظيفه رسالت است , و در آنچه در زمينه تشريع از او صادرمى شود تابع وحى و الهام الهى است كه (از سر خواسته دل سخن نمى گويد و هر چه هست وحيى است كه به او مى رسد). ((892))

فصل دوم : سنت متصل

در اين فصل در قالب سه گفتار به مسائلى چند خواهيم پرداخت كه عبارتند از: گفتار اول : مراتب اتصال سند, گفتار دوم : شرايط راوى و نقش آن در اختلافهاى فقهى , گفتار سوم : شرايط عمل به خبر واحد و تاثير آن در اختلافهاى فقهى .

گفتار اول : مراتب سنت بر حسب اتصال سند و تاثير آن دراختلافهاى فقهى

سنت نبوى به اعتبار سند ((893)) به دو گونه تقسيم مى شود:

الـف ) سـنـت متصل , يعنى آن حديثى كه راويانش تا شخص پيامبر(ص ) ذكر شده اند و هيچ يك از آنها نيفتاده اند.

ب ) سـنـت غـير متصل , يعنى حديثى كه يك يا چند راوى از سلسله راويانش افتاده است .

اين نوع حديث , مرسل يا منقطع ناميده مى شود.

از ديدگاه حنفيه , اباضيه و موافقانشان اتصال سند داراى سه مرتبه است : ((894))

1 ـ اتصال كامل بدون هيچ شبهه , كه خبر متواتر نام دارد.

2 ـ اتصال كامل با وجود نوعى شبهه صورى , كه خبر مشهور خوانده مى شود.

3 ـ اتصالى كه در آن شبهه صورى و شبهه معنايى وجود دارد, كه آن را خبر واحد نامند.

امـا از ديـدگـاه اكـثـريـت تـنـهـا دو مـرتبه براى حديث به اعتبار اتصال سند وجود دارد, چه از ايـن ديـدگـاه نـوع دوم و سـوم تـحـت عنوان خبر واحد جاى مى گيرند و اصطلاح خبر مشهور [به عنوان نوعى در برابر واحد و متواتر] وجود ندارد.

سنت متواتر

تعريف تواتر تـواتـر از مـاده (وتر) و به معناى پى درپى آمدن است .

گفته مى شود: (تواترت الكتب ) يعنى نامه ها يـكـى پس از ديگرى رسيد بى آن كه اين رشته قطع شود .

همچنين گفته مى شود: (جاؤواتترى ) يـعـنـى آنـان همه يكى پشت سر ديگرى آمدند. ((895)) از همين معناست واژه (تترى ) درآيه (ثم ارسلنا رسلنا تترى ). ((896)) امـا در اصطلاح اصوليين سنت متواتر عبارت است از آنچه جمعى , كه همدست شدن آنان بردروغ عـادة محال است , درباره يك امر محسوس روايت كنند و اين نحوه از نقل از ابتدا تاانتهاى سلسله سـنـد وجـود داشـته باشد, همانند احاديث حاكى از شمار نمازها, تعداد ركعتهاى نمازها, ومقادير زكات , كه همه به طريق تواتر به ما رسيده اند.

شرايط تواتر

براى تحقق تواتر چهار شرط لازم است كه عبارتند از

1 ـ همه راويان خبرى كه مى دهند مستند به علم باشد نه ظن .

غزالى مى گويد: اگـر هـمـه مـردم بـغـداد درباره پرنده اى به ما خبر دهند كه به گمانشان يك كبوتر بوده است يـادربـاره شـخـصـى چـنين خبر دهند كه پنداشته اند زيد است از اين خبر براى ما علم به كبوتر بودن آن پرنده و زيد بودن آن شخص حاصل نمى شود. ((897))

2 ـ عـلـم آنـان عـلـم ضـرورى بـاشـد, يـعـنى بدانچه از طريق ديدن يا شنيدن حس شده است اسـتـنـادداشـتـه باشد, به همين دليل , اگر از چيزى خبر دهند كه به دليل علمى مستند است , هـمـانـنـدحـدوث عـالـم , ايـن خبر براى ما علم نمى آورد, زيرا چنين احتمالى وجود دارد كه آن دليل براى خبر دهندگان روشن نبوده و نتيجه اى نادرست از آن گرفته اند. ((898))

3 ـ شـمـار آنان بايد به اندازه كافى برسد, يعنى آن اندازه كه برحسب عادت همدست شدنشان در يك دروغ ناممكن است ((899)) .

4 ـ طـبـقـه ابـتـدا و انـتـهـاى سـند و طبقه يا طبقه هاى ميانى و واسطه در اين صفات همانند بـاشـنـد,يعنى صفت , علم , حسن و عدد در طبقه اى كه مستقيما به ما خبر مى دهد, طبقه اى كه آغازسلسله سند است و همچنين طبقه يا طبقه هاى واسطه وجود داشته باشد. ((900))

انواع تواتر

تواتر را در يك تقسيم بندى كلى در دو دسته جاى داده اند كه اينك به بررسى هر يك مى پردازيم .

الـف ـ تـواتـر لـفظى :

مقصود از تواتر لفظى آن است كه همه راويان حديث بر لفظ و معنايى واحد اتـفاق داشته باشند, همانند اتفاق بر متن حديث (من كذب على فليتبوا مقعده من النار) ((901)) , چـه , ايـن حديث به همين لفظ از سوى جمعى از صحابه روايت شده كه به حسب عادت همدست شـدن آنـان بـر دروغ مـحـال است , سپس گروهى از تابعين همانند آنها, و پس ازآن گروهى از تابعين تابعين كه عصر آنان تدوين سنت است همين متن را از گروه قبلى نقل كرده اند.

بـرخـى از عالمان , همانند ابن صلاح شهرزورى ((902)) وجود سنت قولى متواتر به تواتر لفظى را انـكـار كرده اند, اما اكثريت به وجود اين گونه از سنت عقيده دارند و حديث پيشگفته وهمچنين حديث مسح بر كفش ((903)) را نمونه اى از آن مى دانند.

ب ـ تواتر معنوى :

حديثى است كه هر گروهى آن را با لفظ و عبارتى متفاوت نقل مى كند,اما همه راويـان در آنـچـه روايـت كرده اند بر معنايى مشترك , هر چند به طريق التزام فهميده شود, اتفاق دارند. ((904)) نوع غالب تواتر همين است .

حـكـم سـنـت مـتـواتـر آن اسـت كه مى بايست , همانند قرآن كريم , بدون هيچ ترديد و شبهه اى بـدان عـمـل كـرد, چـه ايـن گونه از سنت علمى يقينى را در پى مى آورد كه از ديدگاه اكثريت همانندديدن است .

/ 132