فصل اول : حقيقت سنت , اهميت , و اقسام آن
چونان كه از عنوان برمى آيد در اين فصل موضوعهاى ذيل را در قالب سه گفتار مورد بررسى قرار خواهيم داد: گفتار اول : سنت و اقسام آن , گفتار دوم : جايگاه و اهميت سنت , گفتار سوم : اهميت و نقش سنت در تشريعگفتار اول : سنت و اقسام آن
تعريف سنت در لغت به معناى روش معمول و متداول است , خواه نيك باشد خواه بد. ((839)) در اصـطـلاح اصـوليين عبارت است از قول و فعل و تقرير پيامبر(ص ) از اين جهت كه آن حضرت يكى از منابع تشريع و قانونگذارى اسلامى است , ((840)) اما از ديدگاه شيعه اماميه ,سنت عبارت اسـت از قـول و فـعـل و تـقرير معصوم كه هم شامل پيامبر(ص ) مى شود و هم شامل امامانى كه از ديدگاه اين مذهب معصومند. ((841))اقسام سنت به اعتبار خود آن
سنت نبوى [و اساسا سنت به طور اعم ] به سه گونه قولى , فعلى و تقريرى تقسيم مى شود.سنت قولى
سـخـنـانـى اسـت كه پيامبر(ص ) در مناسبتهايى اظهار داشته است , همانند آن كه فرمود: (رفع عـن امـتـى الـخـطـا والـنـسـيـان و مـا اسـتـكرهوا عليه ) ((842)) , (لا نكاح الا بشاهدنى عدل و ولى مرشد) ((843)) , (البينة على الدعى واليمين و على من انكر) ((844)) , و از اين قبيل سخنان كه به زمينه هاى مختلف زندگى پرداخته است .تمامى قواعد اصولى و زبانى كه در بخش نخست درباره آنها سخن گفتيم , چنان كه درباره قرآن كريم اجرا مى شود, درباره سنت قولى هم به اجرا درمى آيد.سنت فعلى يا عملى
عـبـارت اسـت از كارهايى كه از آن حضرت , به عنوان پيامبر خدا, در مقام تشريع صادر شده است , هـمـانـند نماز كردن , زكات دادن , انجام مناسك حج , و حكم كردن براساس گواهى يك گواه و سوگند مدعى .افعال پيامبر را, به طور اصولى , مى توان در چند دسته جاى داد:1 ـ آنـچـه از او بـه عنوان يك انسان صادر شده است , همانند خوردن , آشاميدن , خوابيدن ولباس پـوشـيدن .از ديدگاه اكثريت , اين نوع كارها تنها بر اباحه دلالت دارد و لذا لازم نيست ازآنها الگو گرفت , ((845)) اما باقلانى از قول برخى گفته است كه اين گونه كارها مستحب هستند.2 ـ آنـچـه به او اختصاص دارد, همانند جواز داشتن بيش از چهار همسر, يا وجوب شب زنده دارى .ايـن گـونـه كـارها خاص آن حضرت است و كسى در آنها با او مشاركت ندارد,مگر آن كه خود آن بزرگوار وجوب يا استحباب آنها را براى ما تعيين كرده باشد .در چنين صورتى انجام اين اعمال از سوى ما, تنها به استناد سخن آن حضرت است نه به استناد آن كه براو واجب بوده است .3 ـ آنچه مشخص است كه به عنوان بيان نصى از نصوص قرآن از سوى آن حضرت صادر شده است .ايـن گـونـه از كارها, به اتفاق همگان دليل محسوب مى شود و از لحاظ وجوب , استحباب و اباحه هـمـان حـكـمـى را دارد كـه آن مـوضـوع بيان شده داراست , مانند عبارت : (صلوا كمارايتمونى اصـلـى ) ((846)) يـا جـمـلـه : (خـذوا عنى مناسككم ) ((847)) كه اولى را براى بيان وتوضيح آيه (واقيموا الصلوة ) فرموده است و دومى را براى بيان آيه (واتموا الحج والعمرة للّه ). ((848)) 3 ـ آنچه از سوى او به عنوان بيان يك نص قرآنى صادر نشده بلكه ابتداء آمده است و صفت و حكم آن دربـاره خـود او, يعنى وجوب , ندب يا اباحه اش , به وسيله بيان خود او و يا قرينه اى ديگر معلوم است , ((849)) همانند نمازهاى نافله يوميه .درباره اين گونه كارهاى آن حضرت ديدگاههاى متفاوتى ابراز شده است .از جمله گفته اند: در ايـن گـونـه افـعـال حـكم امت همان حكم خود اوست مگر آن كه دليلى بر اختصاص داشتن آنهابدان حضرت رسيده باشد. ((850)) تنها در عبادات حكم امت همان اوست .خوددارى از اظهار نظر در اين باره .5 ـ آنـچـه بـه عـنـوان بيان از آن حضرت صادر نشده و صفت و حكم آن درباره خود او نيزروشن نيست و تنها همين مقدار روشن است كه او در آنها قصد قربت داشته است .عالمان درباره اين گونه از افعال پيامبر(ص ) چهار نظر ابراز كرده اند:الـف : ايـن گـونـه كـارهـا دلـيـل وجوب است مگر آن كه دليلى برخلاف رسيده باشد .گروهى ازمعتزله , ابن شريح , ابوسعيد اصطخرى , ابن خيران , و ابن ابى هريره اين ديدگاه را برگزيده اندو قرافى و همچنين ابن خويز منداد آن را از مالك نقل كرده اند. ((851))ب ـ ايـن گـونـه افـعـال دال بـر اسـتـحـبـاب اسـت , جوينى در البرهان ((852)) مى گويد: در گفتارشافعى اظهاراتى حاكى از اين ديدگاه وجود دارد .رازى در المحصول ((853)) مى گويد: ايـن نـظر به شافعى نسبت داده شده است .زركشى در البحر يادآور مى شود كه اين نظر را از قفال وابوحامد مروزى نقل كرده است و ظاهريه نيز همين ديدگاه را اختيار كرده اند. ((854)) ج ـ اين گونه كارها دليل اباحه است .رازى در المحصول مى گويد: اين نظر مالك است .اماجوينى در البرهان قول به اباحه را نياورده است .د ـ تـوقـف .رازى در الـمـحـصول مى گويد: اين ديدگاه صيرفى و بيشتر معتزله است .شوكانى هم مى گويد: ابواسحاق اين نظر را از بيشتر پيروان شافعى نقل كرده است .6 ـ آنچه به عنوان بيان از آن حضرت صادر شده , نه صفت و حكمش در حق خود او روشن ومعلوم است و نه قصد قربت از سوى او در آن آشكار شده است .درباره اين گونه از افعال نيز چهار نظر متفاوت اظهار كرده اند: ((855)) الـف ـ ايـن گـونه افعال بر ما واجب است .اين نظر از ابن سريح روايت شده است .طبرى ,ابوسعيد اصـطـخرى , و بيشتر معتزله بدان گرويده اند و به گفته سليم رازى , همين ظاهر مذهب شافعى است .ب ـ ايـن گـونـه افـعـال مـسـتـحـب هـسـتـنـد, اين نظر بيشتر حنفيه و معتزله ((856)) و به گفته بيضاوى ((857)) عقيده شافعى نيز هست .ب ـ ايـن گـونـه افـعـال مـبـاحـند .دبوسى در تقويم الادله اين نظر را از ابوبكر رازى (جصاص ) نـقـل كـرده و گـفته است : همين نظر صحيح است , جوينى در البرهان همين ديدگاه را اختيار كـرده اسـت , بـيضاوى ((858)) گفته : اين عقيده مالك است , ((859)) حنابله نيز اين ديدگاه را ترجيح داده اند, و سرانجام , ابواسحاق شيرازى هم اين نظر را اختيار كرده است ((860)) .د ـ توقف , تا زمانى كه دليلى برسد .ابن سمعانى اين را از بيشتر اشعريه نقل كرده و گفته است كه دقاق نيز همين نظر را برگزيده است .از امام احمد هم سخنى حاكى از اين نظر نقل شده , وعقيده ابوبكر صيرفى و گزيده بيضاوى نيز همين است ((861)) .هـر يـك از صـاحـبان اين آرا براى تقويت نظر خود ادله اى آورده اند كه من , براى پرهيز ازطولانى شدن بحث , از پرداختن به آنها خوددارى ورزيده ام .