شناسه كلى فقه تابعين - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شناسه كلى فقه تابعين

فقه تابعين ويژگيهايى دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:

1 ـ تـعـدد گـرايشهاى فقهى در نتيجه تقسيم سياسى ((36)).

فقه اسلامى از تقسيمى كه پس از جـداشـدن دو گـروه شـيـعـه و خـوارج از عـامـه مـسـلـمـانـان بـه وقوع پيوست تاثير فراوانى پـذيرفت ,تقسيمى كه در پى آن هر يك از گروههاى سه گانه گرايش ويژه اى را برگزيدند و به دنبال آن اختلاف نظر در بسيارى از مسايل فقهى بروز كرد.

2 ـ بـنـيـان گـذاشـتن روش علمى براى فقه : سياستى كه امويان براى تقويت نفوذ و سلطه خود درپـيـش گـرفـتـنـد و پـيـمـودن شيوه اى شبيه راه و رسم شاهان ايران و روم تاثير فراوانى در دورى جـسـتـن دانـشمندان از دستگاه حكومت و فاصله گرفتن آنان از زندگى سياسى برجاى گذاشت .

همين مساله سبب شد آنان به طور كامل به علوم دينى بپردازند و هر كدام در يكى از اين عـلـوم ,هـمـانـنـد تـفـسـيـر يا حديث , تخصص يابند .

برخى نيز تمام همت خود را به بيان احكام مـعطوف داشتند .

عالمان مدينه مصداق برجسته اين گروهند كه افتخار پايه گذارى روش علمى فقه اسلامى , از آن ايشان است , روشى كه بعدها اساس كار ديگر فقها قرار گرفت , چه , عالمان كوفه هـم در اين زمينه برجاى گامهاى عالمان مدينه گام نهادند, هر چند در روى كردن به راى وبه كار بستن گسترده قياس با آنان تفاوت داشتند.

3 ـ گـسـتـرش دايـره تـحـول فقه و افزايش حركت و پويايى آن كه به عواملى چند برمى گشت .

اين عوامل عبارتند از: الف : پراكنده شدن علماى مسلمان در گوشه و كنار جهان اسلام كه قبلا ذكر كرديم .

ب : رواج نقل حديث .

ج : ظـهـور مـكـاتـب فـقـهـى و روى آوردن اكـثريت ميانه رو به دو گرايش فقهى پيش گفته , يعنى مكتب راى و مكتب تمسك به ظواهر نصوص .

د: پرداختن مسلمانان غير عرب به فقه و علوم وابسته آن .

ه : تدوين سنت كه نقش بسزايى در حفظ سنت و همچنين تسهيل استنباط داشت .

عوامل اختلاف تابعين

الف : از لحاظ گرايش فقهى :

1 ـ برخى از فقها تنها به نصوص چنگ زدند و جز در اندكى از موارد به راى روى نياوردند,اما شمارى ديگر راى را بسيار به كار بستند و دايره آن را گسترش دادند.

2 ـ در نـتـيجه تقسيم سياسى يا طايفه اى مسلمانان , در مورد برخى از منابع فرعى همانند اجماع وقياس اختلاف نظر به وجود آمد.

ب : از نظر سنت : رواج نقل حديث ظهور حديث سازان , مساله اى كه سبب شد از بيم دروغ بستن بر پيامبر(ص ),جز با شرايطى معين , از عمل به روايت پرهيز شود.

ج : در ارتباط با قواعد اصولى و زبانى : نگرش يكسان اسلام به همه مسلمانان درها را به روى مسلمانان غير عرب گشود و عالمانى متبحر در زبـان و قواعد آن و آشنا با ديگر علوم عقلى از ميان آنان برخاستند و در فقه و تفسيرنيز سرآمد شدند .

همين امر به بالا گرفتن فعاليت فكرى و ژرف انديشى در متون و مسايل دينى و نيز بحث و نـزاع در معانى لغوى اين متون انجاميد, و اينها همه سبب شد كه در تفسير از متون دينى و در پى آن , در احكام فقهى استنباط شده , از اين متون اختلاف پديد آيد.

دوران طلايى فقه

دورانـى كـه از قـرن دوم تـا نـيـمـه قـرن چهارم هجرى ادامه دارد يكى از شكوفاترين دوره هاى فـقـه اسـلامـى بـه شـمـار مـى رود, چـه , در ايـن دوران فـقـه بـه اوج دقت و وسعت رسيد و از روشهاى روشن و شيوه هاى مشخص و تعريف شده برخوردار گشت .

شناسه هاى اين عصر عبارتند از:

1 ـ خيزش و احياى كامل فقه , به نحوى كه اين علم در اين دوران به اوج پختگى و كمال رسيدو در تمام مسائل مربوط به زندگى فردى و اجتماعى انسان به بيان حكم پرداخت .

2 ـ ظهور فقهاى نابغه و برجسته اى كه توده به پيشوايى و سردمدارى آنان اعتراف كردند.

در هـمين دوران مذاهب فقهى گروهى چندى پديد آمد كه مؤسسان آنها اصول و پايه ها وضواب ط آن را نـهادند و سپس شاگردانشان با تلاش خود براى منطبق ساختن فروع بر آن اصول و ضواب ط به راه آنان ادامه دادند.

در اين دوران افزون بر مذاهب چهارگانه اهل سنت و همچنين مذاهب شيعه اماميه , زيديه ,خوارج و ظـاهريه مذهبهايى ديگر همانند مذهب حسن بصرى , مذهب اوزاعى , مذهب ليث ,مذهب تورى , مـذهـب سـفـيان بن عينيه , مذهب ابن جرير طبرى , مذهب ابوثور و جز اينها شكل گرفت .

برخى شـمار اين مذاهب را تا پانصد مذهب هم رسانده اند, ولى اين مذاهب نتوانستند به حيات خود ادامه دهـنـد لذا, بجز مذاهب مشهور فقهى كه طرفداران آنها به تدوينشان پرداخته موجب ماندگارى آنها را فراهم آوردند, بقيه از ميان رفتند.

در اين دوران تقليد رواجى نداشت بلكه هر شاگردى اصول فن فقه را از استاد خود فرامى گرفت و پـس از آن كـه بـه مـلـكه اجتهاد دست مى يافت مستقلا حلقه درسى تشكيل مى داد ودر آن به تدريس احكام فقهيى كه خود استنباط كرده بود مى پرداخت .

3 ـ شكوفايى تدوين فقه مذاهب گوناگون .

در اين دوران برخى از پيشوايان مذاهب , خود به تدوين مـذهـبشان برخاستند, چنان كه مالك مذهب خود را در الموطا تدوين كرد و شافعى مذهب قديم خـويـش را در كـتـاب الـحـجـه بـر شـاگردان عراقى خود, و مذهب جديدش را دركتاب الام بر شاگردان مصريش املا كرد.

4 ـ گـسـتـرده شـدن دايـره (فـقه فرضى ), كه در پى نشستن ابوحنيفه بر كرسى زعامت مكتب راى صـورت گـرفـت .

بـر او و پـيـروانـش خـرده گـرفته اند كه بحثهاى فقهيشان در بردارنده امـورى فـرضى است , اما واقعيت آن است كه هدف آن بزرگان از اين مسايل فرضى شكل دادن به مـلـكـه فـقـهـى در دل و انديشه شاگردانشان بوده است .

درست مانند تمرينهايى كه امروزه در مـدارس بـه شـاگـردان داده مى شود و هدف از آن توانا ساختن شاگردان بر به كار بستن قواعد كليى كه آموخته اند, و انطباق آنها بر جزئيات است .

5 ـ ظهور اصطلاحات فقهى همانند فرض ـ يعنى آنچه وجوبش به دليل قطعى ثابت شود ـ ,واجب در ـ آن چه وجوبش به دليل ظنى ثابت شود ـ , ((37)) سنت , مندوب , مستحب , مكروه به كراهت تـحريم , مكروه به كراهت تنزيه , ركن , علت , سبب , شرط, مانع , صحيح , فاسد, باطل و جز آن , كه تا پيش از اين دوران چنين تعريف شده و دقيق به كار گرفته نشده بود. ((38))

6 ـ گسترش دايره اختلاف ميان فقها در فروع فقهى , تا آن جا كه گاه در يك مساله بيش ازهشت نـظـر فـقـهى متعارض با يكديگر مطرح مى شد .

علت اين امر نيز فراوانى مجتهدان , فزونى مسايل فرضى , و برخورد قواعد اصولى با يكديگر بود.

البته اين اختلاف فقهى , به رغم فراوانى اش , نه كينه فقيهان را نسبت به يكديگر برمى انگيخت و نه موجب كاسته شدن از مقام و منزلت يكى در برابر ديگرى مى شد, بلكه هر مجتهدى بشدت مراقب بود كه به راى ديگران احترام بگذارد .

او راى خود را (درسى كه در آن احتمال خطاست ) مى دانست و راى ديگران را (خطايى كه درست بودنش هم احتمال مى رود).

/ 132