ديدگاه نگارنده - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 ـ بـرخـى بـرآنـنـد كـه نـهى در كراهت حقيقت است و تنها به كمك قرينه و به صورت مجازى بـرتـحـريـم دلالـت مـى كـنـد .

آنان بر اين دعوى چنين دليل آورده اند كه تحريم عبارت است از طـلـب تـرك و مـنـع از فـعل و كراهت عبارت است از طلب ترك بدون منع از فعل از ديگرسوى , اصـل در اشـيـا اباحه و عدم منع از فعل است , بنابراين به كار بردن صيغه نهى در كراهت استعمال آن در اصـل اسـت و در نـتيجه بايد گفت اين همان معنايى است كه صيغه نهى برايش وضع شده اسـت و اگـر در ايـن مـعـنا استعمال شود حقيقت است , و اگر در غير آن استعمال شود مجاز, و مجازخلاف اصل است .

در ايـن دليل چنين خدشه مى شود كه بنابراين بايد استعمال صيغه در كراهت هم مجاز باشد,زيرا كـراهـت به معناى ترجيح ترك بر فعل است , و اين خود خلاف اصل مى باشد, چرا كه اصل در اشيا ابـاحـه يعنى تساوى دو طرف ترك و فعل است .

اكنون اگر چنين لازمه اى را بپذيريم خلاف مدعا خواهد بود.

3 ـ گـروهـى گـفـتـه انـد: نـهـى هم در تحريم و هم در كراهت حقيقت , و در نتيجه ميان اين دومـشـتـرك لـفـظى است و تنها به كمك دليل مى توان تعيين كرد كه كدام يك از آنها از صيغه اراده شده است , چرا كه نهى در هر دو مورد به كار رفته و استعمال هم نشان حقيقت است .

ايـرادى كـه بـه ايـن نـظـر گـرفته مى شود اين است كه اشتراك لفظى هنگامى لازم مى آيد كه صـيغه نهى مردد ميان تحريم و كراهت باشد, در حالى كه در اين جا چنين نيست و از نهى مطلق تنهاتحريم تبادر مى شود.

4 ـ گـروهـى ديـگـر گفته اند: نهى مشترك معنوى ميان تحريم و كراهت , و به ديگر سخن دال بـرقـدر مـشـتـرك مـيـان آنـها يعنى مطلق ترك است , زيرا نهى در هر دو معنا به كار رفته است واستعمال هم علامت حقيقت است .

از ديگر سوى نمى توان گفت نهى براى هر يك از اين دومعنا بـه طـور مـستقل وضع شده است , زيرا اين امر اشتراك لفظى را ايجاب مى كند و اشتراك لفظى , همانند مجاز, خلاف اصل است .

بنابراين , بايد نهى براى طلب ترك وضع شده باشد.

در اين سخن هم خدشه مى شود كه از نهى فقط طلب ترك و منع فعل تبادر مى شود و بنابراين ,در هر معناى ديگرى كه به كار رود مجازاست ((295)) .

5 ـ حـنـفيه به تفصيل گرويده و گفته اند: اگر دليل قطعى باشد نهى از تحريم حكايت مى كند واگر ظنى باشد از كراهت ((296)) .

در ايـن عـقـيـده هـم خـدشـه مـى شـود كه نزاع ما در طلب ترك است و اين طلب گاه با دليل قطعى فهميده مى شود و نتيجة قطعى است , و گاه با دلايل ظنى كه در اين صورت ظنى است .

6 ـ سـرانـجـام , كـسـانى ديگر, به دليل تعارض ادله , توقف گزيده اند و مى گويند تعيين مدلول نـهـى مـتـوقـف بر بيان آن [به دليل يا قرينه ديگر] است .

صاحب المسوده اين نظريه را به اشعريه نسبت مى دهد. ((297))

ديدگاه نگارنده

از ديـدگـاه مـن نـظر اكثريت كه نهى مطلق حقيقت در تحريم است ترجيح دارد, چه , قرآن كه بـه زبـان عـرب نـازل شـده اسـت خـوددارى نـورزيـدن از اتيان منهى عنه را در كنار الزام لغوى درچـهارچوبى از الزام شرعى محصور و محاط كرده است , زيرا, هر كس منهى عنه را انجام دهدبه كـيفر اخروى تهديد و به نافرمانى و سربرتافتن از طاعت خدا و پيامبر(ص ) نسبت داده شده است , چرا كه با آن چه از او خواسته شده مخالفت كرده است .

بدين ترتيب مدلول لغوى نهى ,يعنى طلب ترك به صورتى الزامى و حتمى , همان تحريم در عرف شرع است .

اختلاف نظر فقها درحكم بسيارى از مسائل فقهى بر اين اختلاف مترتب است ازجمله : درباره حكم نماز در محل ريختن زباله , كشتارگاه , قبرستان , وسط راه , حمام , جاى بستن شتران و پـشت بام كعبه اختلاف كرده اند .

برخى آن را حرام دانسته اند و برخى به كراهت آن فتوا داده اند.

مـنـشـا ايـن اخـتـلاف فـتـوا هـم اختلاف نظر در مدلول نهى پيامبر از نماز خواندن دراين هفت جاست ((298)) .

دربـاره حـكم روى كردن به قبله در هنگام قضاى حاجت اختلاف كرده , برخى آن را حرام وبرخى ديگر مكروه دانسته اند, زيرا در شرع اسلام از اين كار نهى شده است ((299)) .

دربـاره اوقـاتـى كـه پيامبر(ص ) نماز در آنها را نهى فرموده اختلاف كرده , برخى آن نهى رادليل حرمت گرفته اند و برخى ديگر به معناى كراهت دانسته اند. ((300))

دلالت نهى بر تكرار و فور

بـرخلاف امر كه در دلالت آن بر فور يا تراخى و مره يا تكرار اختلاف دامنه دارى وجود دارددر نهى همه عالمان تقريبا اتفاق نظر دارند كه بر لزوم ترك فورى و مستمر منهى عنه دلالت مى كند .

البته هـسـتـنـد مـعدود افرادى هم كه در اين مساله همان گفته اند كه در صيغه امر صاحب المسوده مى گويد: نهى ترك فورى و مداوم را اقتضا مى كند, و نظر جمهور بر اين است .

اما چنان كه قاضى , ابن عقيل و ديـگـران نقل كرده اند ابوبكر باقلانى و رازى صاحب المحصول گفته اند كه از نظر آنان نهى نيز همچون امر اقتضاى فور و دوام ندارد. ((301))

مساله اول : اثر نهى مطلق در منهى عنه

فـقـهـا و اصـولـيـيـن دربـاره نهى مطلق و مجرد از قرينه , قرينه اى كه نشان مى دهد نهى ذاتى منعى عنه است با وصف لازم و يا غير لازم آن , نظرات متفاوتى به شرح زير ابراز داشته اند.

1 ـ نـهـى مـطـلـقـا دال بـر فـسـاد اسـت .

ايـن نـظـريـه اى اسـت كـه اكـثـريت فقهاى مذهب مالكى ((302)) ,شافعى ((303)) , حنبلى ((304)) , و همه فقهاى ظاهريه ((305)) آن را اختيار كرده گفته اند: نهى بر فساد و بطلان منهى عنه دلالت مى كند, خواه نهى در معاملات باشد يا عبادات .

آمدى اين عقيده را به برخى از حنفيه هم نسبت داده است ((306)) .

البته , اينان (جمهور) در اين باره كه دلالت نهى بر فساد از چه طريقى است با يكديگر اختلاف نظر دارند: برخى مى گويند: اين دلالت از طريق لغت است , و برخى ديگر مى گويند از طريق مشروع , نـه لـغت .

اين گروه چنين دليل آورده اند كه نهى , در هنگام اطلاق , به فرد كامل منصرف است و فـرد كـامـل نهى يا به ديگر سخن كمال نهى از يك چيز آن است كه نهى به ذات آن تعلق گيرد و تـنـهـا در صـورت وجود قرينه , به عنوان مجاز به غير آن برگردانده مى شود .

همچنين درستى و صـحت تصرفات شرعى در عبادات و معاملات از حكم شرع به صحت آن و گواهى شرع بر اين كه هـمه شرايط مشخص شده براى آن را داراست ـ و به همين سبب مى تواندصحيح باشد ـ برگرفته مـى شود .

بنابراين , نهى از تصرفى شرعى خواه در معاملات و خواه درعبادات , با پذيرش صحت آن مستلزم نوعى تناقض است و دامن احكام شرع از آن پيراسته .

2 ـ نهى به هيچ وجه مقتضى فساد نيست .

شوكانى مى گويد: گـروهـى از حنفيه و معتزله بدان گرويده اند كه نهى دلالتى بر فساد ندارد, نه لغة , نه شرعا, نه درعبادات و نه در معاملات ((307)) .

قرافى مى گويد: بـرخـلاف نـظـر بـيـشـتـر شـافـعـيه , و همچنين قاضى ابوبكر, كه از پيروان مذهب ماست , نهى اقتضاى فساد دارد .

اما ابوحنيفه و محمدبن حسن گفته اند: نهى بر فساد دلالت نمى كند, مطلقا, بلكه برصحت دلالت دارد, زيرا نهى از چيزى كه محال است صورت پذيرد [ محال است فردصحيح آن واقع شود] محال است ((308)) .

دلـيـل ايـن گـروه بـر عـدم دلالـت بـر فـسـاد اين است كه اگر نهى , خواه لغة و خواه شرعا, بر فـسـادمـنـهـى عنه دلالت مى كرد با تصريح به صحت , خواه لغة و خواه شرعا, تناقض داشت .

اين درحـالـى اسـت كـه اگـر شـارع بـگـويـد تو را از ربا نهى تحريمى مى كنم , اما اگر معامله ربوى انجام دهى موجب حصول ملكيت خواهد بود, گفته صحيح است و هيچ تناقضى از آن لازم نمى آيد.

3 ـ تفصيل , به دو گونه :

الـف : بـرخـى بـر ايـن عـقـيـده انـد كه نهى مطلق در عبادات مقتضى فساد است و در معاملات چـنـين اقتضايى ندارد. ((309)) اسنوى مى گويد: اين عقيده ابوالحسين بصرى است .

امام [رازى ] هم اين نظر را در المحصول و المنتخب اختيار كرده است و پيروان او, از جمله صاحب الحاصل ,نيز بر همين نظرند.

اين گروه ادله اى آورده اند كه از آن جمله است : در باب عبادات , نمى تواند يك چيز هم (ماموربه ) و هم (منهى عنه ) باشد و يا آن كسى كه (منهى عنه ) را انجام مى دهد با اين كار(ماموربه ) را به جاى آورده بـاشـد .

در نـتـيـجه , فعل (منهى عنه ) مجزى نيست و مقصود از (فساد)در عبادات همين است ((310)) .

شيعه اماميه نيز همين نظر را برگزيده اند. ((311)) ب ـ حـنـفـيـه بـر ايـن نـظـرنـد كـه نـهى از افعال حسى , به هنگام اطلاق و به اتفاق همگان , به آنچه خودش قبيح است , يعنى به خاطر قبيح بودن اصل يا جزء آن قبح لذاته دارد, انصراف دارد وبه هـمـيـن سـبـب چـنـان فـعـلـى فـاقد مشروعيت است .

اما نهى از امور شرعى , به هنگام اطلاق بدانچه قبحش نه به خاطر خود آن بلكه به خاطر وصف آن است برمى گردد و تنها به كمك قرينه است كه بدانچه به ذاتش قبيح است برگردانده مى شود. ((312))

/ 132