منابع استنباط ابوحنيفه - خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاستگاه های اختلاف در فقه مذاهب - نسخه متنی

مصطفی ابراهیم الزلمی؛ ترجمه: حسین صابری؛ ویرایش: حمیدرضا شیخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منابع استنباط ابوحنيفه

الف ـ قرآن كريم .

ابوحنيفه از نخستين كسانى به شمار مى رود كه وجوه دلالت قرآن را تبيين كرد.

از جمله مهمترين مسايلى كه وى در آنها با اكثريت مخالفت كرده قطعى بودن دلالت عام و حجت نبودن مفهوم مخالف است .

ب ـ سـنـت .

او پس از قرآن به منبع ديگرى جز سنت روى نيارود .

البته وى در عمل كردن به خبر واحد شيوه اى خاص خود داشت كه در جاى خود از آن سخن خواهيم گفت .

ج ـ اجماع .

در صورتى كه نقل اجماع ثابت شده باشد ابوحنيفه به طور مطلق بدان استنادمى كند و اجماع صريح (قولى ) را حجت قطعى و اجماع سكوتى را حجت ظنى مى شمرد.

د ـ گـفـتـه صـحـابه .

او در چيزهايى همانند عبادت , حدود, و ديات كه در آن مجال راى نيست به گفته صحابى عمل مى كند و از ديدگاه او در اين گونه مسايل گفته صحابى به منزله سنتى اسـت كـه بـه پـيـامـبـر(ص ) نـسـبـت داده مـى شـود .

او بـه هـمـيـن دلـيـل نيز آن را بر قياس مقدم مى دارد. ((41)) هـ ـ قـيـاس .

او بـه سـبـب دقـت نظر و سرعت انتقالى كه در پى بردن به نقاط همانندى و تفاوت مـيـان مـوضـوعهاى گوناگون داشت , قياس را به صورتى گسترده و بيش از همه پيشينيان به كارگرفت ((42)) .

و ـ اسـتـحـسـان .

گـرچـه بـنـا بـه تـحـقيق درست , او تنها كسى نيست كه استحسان را يكى از منابع استنباط گرفت , اما بيش از ديگر پيشوايان مذاهب به آن استناد كرد. ((43)) ز ـ عرف .

او عرف صحيح را در بنا كردن احكام بر آن مورد توجه قرار مى داد و در صورت تعارض آن با قياس , عرف را مقدم مى داشت .

وى بسيارى از فروع فقهى را بر همين عرف بناكرد.

ح ـ مصالح مرسله .

ط ـ استصحاب .

ويژگى عمومى فقه ابوحنيفه

فقه ابوحنيفه فقهى مستقل است و از ويژگيهايى نيز بهره دارد كه مهمترينشان را نام مى بريم :

الـف ـ آسـان گـرفـتـن در عـبادات و معاملات .

اين يكى از ستونهايى است كه فقه اسلامى بر آن بـنـاشـده اسـت .

خـداونـد مـى فـرمـايـد: (خـداونـد آسـانـى را بر شما مى خواهد و سختى را بر شمانمى خواهد) ((44)) , و (او در دين هيچ تنگنايى براى شما قرار نداده است ). ((45)) فقيهان ديگر هم به اين اصل پايبندى نشان داده اند, اما نه در حد ابوحنيفه ((46)) .

ب ـ مـراعـات تهيدستان و ضعيفان و جانبدارى از آنها, چنان كه قرآن بدان فرمان داده است .

اين مساله بخوبى در آرا, فتواها و داوريهاى او ديده مى شود. ((47)) ج ـ حكم به صحت كارها و تصرفات انسان در حد امكان ((48)) .

د ـ احترام نهادن به آزادى و انسانيت انسان ((49)) .

ه ـ رعايت حاكميت دولت كه در امام متجلى است ((50)) .

وـ در فقه ابوحنيفه ويژگى (فرض كردن ) بخوبى نمايان است , چه , او مسائل فرضى را در فقه خود به ميان آورد و بدين ترتيب ثروتى فقهى فراهم ساخت كه آيندگان را سودمندافتاد. ((51))

مشهورترين اصحاب ابوحنيفه

مـحـمـدبـن حـسـن , ((53)) زفـربن هذيل , ((54)) و حسن بن زياد ((55)) ((52)) ابـويـوسـف , ازنـام آورتـريـن شـاگـردان ابـوحنيفه اند كه در تحول بخشيدن فقه و گسترش مذهب او نقش بسزايى داشتند.

مالك (93 ـ197ه . ق ) مـالـك بـن انـس بـن مـالـك بـن عـامـر اصـبـحى ((56)) مدنى .

نياى بزرگ او ابوعامر صحابى بزرگوارپيامبر(ص ) است .

وى از پـيـشوايان مكتب حديث علم آموخت .

عبدالرحمن بن هرمز و عبدالرحمن معروف به ربيعة الراى (ت 136 ه ) از استادان او هستند .

در سن هفده سالگى پس از آن كه اساتيدش اورا در فقه و حديث گواهى كردند, در مدينه به فتوا دادن و تدريس پرداخت و حدود هفتاد سال در همين شهر بـه افـتـاء و تـعـلـيم مردم ادامه داد .

او براى تدريس و فتوا در مسجد النبى مى نشست و به هنگام خواندن حديث به قبر پيامبر(ص ) اشاره مى كرد.

جايگاه علمى او اسـاتـيد و همتايانش وهمچنين كسانى كه پس از او آمدند بر پيشوايى , ثقه بودن , درستى روايت و پـايـبـندى او به سنت و بر اين كه او از بزرگترين پيشوايان حديث است اتفاق نظر دارند .

جمال بن سـلـمـه مـى گـويـد: اگـر بـه من گفته مى شد, براى امت محمد پيشوايى برگزين كه علم از اوفراگيرند مالك را شايسته و سزاوار چنين جايگاهى مى ديدم ((57)) .

تاثير محيط مدينه در فقه مالك

مـردم مـدينه آگاهترين مردم بودند زيرا آنچه كه پيامبر(ص ) و علماى از صحابه انجام مى دادند, يعنى همان فقه عملى , را مشاهده كرده بودند .

مالك در مدينه با چنين فضايى مى زيست و طبيعى بود كه از آثار صحابه و تابعين كه جاى جاى اين شهر را آكنده بود بهره جويد و فتواهاى صحابه را از تابعين بگيرد, و در كنار آن با تابعين اهل راى نيز همدم باشد .

اوهمچنين امكان يافت كه ماجراهاى عـمـر و ابـن مـسـعود و ديگر فقيهان صحابه را پى جويد و ازداوريها و احكام آنان آگاه شود تا در نتيجه يك (پيرو) باشد, نه يك بدعتگذار .

وى بر اين عقيده بود كه (عمل مردم مدينه ) حجت است , و به همين دليل نيز در فتواهاى خود از آن راه مى جست .

بدين سبب است كه مكتب مالك از مكاتب (اهل حديث ) شمرده مى شود. ((58))

منابع استنباط مالك

الف ـ قرآن كريم .

ب ـ سنت , دومين تكيه گاه مالك بود .

از ديدگاه او ـ برخلاف ابوحنيفه ـ خبر واحد حجت است و كوتاهى درباره آن تا زمانى كه با عمل مردم مدينه مخالفتى نداشته باشد جايز نيست .

بيشتر اتكاى مالك در حديث رواياتى بود كه اهل حجاز نقل كرده اند.

ج ـ اجماع , مالك , افزون بر اجماع به معناى مشهور آن نزد جمهور, اجماع مردم مدينه را هم حجت مى دانست ((59)) .

د ـ قياس , وى بر احكامى كه در كتاب و سنت بدانها تصريح شده قياس مى كرد, چنان كه درموطاء احكام بسيارى از اين نوع آمده است .

هـ ـ اسـتـحـسـان , شـاطـبـى از قـول اصـبـغ مى گويد: از ابن قاسم شنيدم كه به نقل از مالك مـى گفت :(استحسان نه دهم علم است ) .

با اين حال , مالك به اندازه ابوحنيفه دامنه استحسان را گسترش نداده است ((60)) .

وـ اسـتـصـحـاب , قـرافـى مـى گـويـد: اسـتـصـحـاب نـزد مـالك , امام مزنى , و ابوبكر صيرفى حجت است ((61))
ز ـ مـصـالـح مرسله , يكى از اصول مالك اعتبار دادن به مصالح مرسله است , چنان كه مذهب اوبه عمل به مصلحت شهرت دارد. ((62)) <>
ح ـ سـد ذرائع , مالك بيش از ديگران دامنه اين اصل را گسترد و بسيارى از احكام را بر آن استوار ساخت ((63)) .

ط ـ عرف , مالك به عرف هم پناه مى برد, اما در بناى احكام بر آن به اندازه ديگران پيش نمى رفت .

ى ـ قـول صحابى , فقه مالك بر فتواها و داوريهاى صحابه تكيه داشت .

او فقه فقهاى هفتگانه رادر مدينه فراگرفت و سنت را همان چيزى مى دانست كه صحابه برآنند .

به همين دليل در ميان همه منابع استنباط او فتواى صحابه جايگاهى برجسته داشت ((64)) .

/ 132