بـه نـظـر مـن ايـن قـول كـه مـفهوم موافق با قياس به معناى حقيقى آن تفاوت مى كند رجحان دارد,چـه , قـيـاس يـكـى از مـنابع استنباط و تاملى است در راه رسيدن به علت جامع ميان حكم مـقيس ومقيس عليه در حالى كه دلالت مفهوم موافق لفظى است و مبتنى بر درك معنايى است كـه حـكـم منطوق و مسكوت بر آن استوار مى باشد و به صرف آشنايى با زبان مى توان بدان رسيد.بـديـن ترتيب , اين كه شافعى مفهوم موافق را قياس ناميده است , ظاهرا فقط يك اصطلاح است و دراستنباط احكام فقهى هيچ تاثيرى ندارد, و از ديگر سوى , اين كه ابن حزم هم مفهوم موافق رابه استناد قياس بودن آن رد كرده است استنادى فاقد دقت است .در كـنـار ايـن مساله , مفهوم موافق (يا دلالت نص ) خواه قياس جلى شمرده شود, خواه نه , يكى از افتخارات فقه اسلامى در استنباط احكامى است كه مى توان از يك دليل استنباطكرد. ((623)) ديگر آن كه , اين مساله خود نشانى از توانايى درك اسرار شريعت و مدلول خطابهاى شرعى است كه به علماى اسلامى داده شده و برآنشان داشته است كه مرز لفظ و محدوديتهاى آن رابه سوى آنچه مـى تـوان در چـهـارچـوبه زبان قرآن و سنت و از طريق ذوق سليم فقهى از اين دومنبع دريافت درنـوردنـد .ايـن هـمـه دسـتـاوردهايى را در پى آورده است كه تنگناها را ازميان برده و در ارائه راه حلهاى مناسب براى حوادث بى شمارى كه پيش مى آيد نقشى بسزا آفريده است .
پاره اى اختلافهاى فقهى برخاسته از اختلاف در اين اصل
درباره وجوب كفاره بر كسى كه در روز ماه رمضان روزه خود را از راهى جز نزديكى كردن بخورد, اختلاف كرده اند.در اين اختلافى نيست كه هر كس در روز رمضان عمدا روزه خود را از طريق همبستر شدن باطل كـنـد بـر او كـفاره واجب است و اين كفاره , به استناد منطوق سخن پيامبر كه ذيلا نقل مى كنيم , عـبارت است از آزاد كردن يك برده و اگر برده اى نبود روزه گرفتن دو ماه پياپى واگر از عهده ايـن كـار هـم بر نيامد خوراك دادن شصت بينوا .ابوهريره مى گويد: مردى نزدپيامبر(ص ) آمد و گـفـت : اى پـيامبر خدا! هلاك شدم .پيامبر پرسيد: چرا؟ گفت دررمضان ((624)) با زنم آميزش كـردم .فـرمـود: آيـا مـى توانى برده اى آزاد كنى ؟ گفت : نه .فرمود:آيا مى توانى دو ماه پياپى روزه بـگـيـرى ؟ گـفـت : نه .فرمود: آيا مى توانى شصت بينوا خوراك دهى ؟ گفت : نه .آن گاه نشست .پـيـامـبـر(ص ) سينى خرمايى آورد و به او فرمود: اين را صدقه بده .گفت : به فقيرتر از خود ما در مـيـان زمـيـن و آسـمـان از من نيازمندتر به اين خرما وجودندارد .پيامبر(ص ) خنديد, چونان كه دندانهاى نيش آن حضرت پديدار شد .آن گاه فرمود:برو و اين را به خانواده ات بخوران ((625)) .بـه اتفاق فقيهان , منطوق اين حديث دال بر آن است كه چنانچه كسى , تنگدست باشد يا توانگر,در روز مـاه رمـضان عدوانا جماع كند بايد كفاره بدهد. ((626)) و بنابر بعضى اقوال اين كفاره برذمه تنگدست مى ماند. ((627)) امـا در ايـن اختلاف كرده اند كه آيا اين روايت به مفهوم موافق دلالت دارد بر اين كه اگر كسى در روز رمـضـان بـه طـريقى , جز آميزش , همانند خوردن و آشاميدن , روزه خود را بخورد بايدكفاره بدهد يا نه ؟ حـنفيه ((628)) , مالكيه , ((629)) شيعه اماميه ((630)) به حجيت مفهوم موافق اين نص قائل شده وگـفـتـه انـد كـه كـفـاره در ابطال روزه به غير همبستر شدن نيز واجب مى شود, زيرا علت اين حـكـم جـنـايـت بـر روزه و از مـيان بردن ركن آن يعنى خوددارى از مفطرات , از جمله همبستر شـدن ,اسـت , و ايـن عـلـت در خـوردن و آشـاميدن هم وجود دارد .بنابراين , حكم آميزش كه به مـنـطـوق (عـبارت نص ) ثابت است از طريق مفهوم موافق (دلالت نص ) براى خوردن و آشاميدن هم ثابت مى شود. ((631)) امـا سـعـيـدبـن جـبـيـر, نـخعى , ابن سيرين , حماد, شافعى و احمد بر اين نظر شده اند كه علت وجـوب كفاره از ميان بردن ركن روزه به وسيله آميزش است نه عامل ديگرى بنابراين , در صورتى كه فرد با چيزى غير از آميزش همانند خوردن وآشاميدن روزه را بشكند كفاره بر او واجب نيست .از ايـن تـحـلـيـل چـنـيـن بـرمـى آيـد كـه اخـتلاف نظر در اين جا به اختلاف در عمل به مفهوم مـخالف برنمى گردد, بلكه به اختلاف در تعيين معنايى [مناطى ] برمى گردد كه حكم منطوق بر آن بـنـاشـده و بنابراين , اصل پرسش اين است كه آيا آن معنا آميزش با همسر است تا نتيجة به غير آن سـرايـت نـكـنـد, يـا آن مـعـنـا چـيـزى است كه هم آميزش و هم غير آن را در برمى گيرد و بـنـابـراين ,مى تواند هر مفطرى را شامل شود, و يا اين كه آن معنا باطل كردن روزه با چيزى است كـه هـدفـى را بـراى انـسـان بـرآورد, و بـنابراين , حكم به خوردن و آشاميدن سرايت مى كند, اما به بلعيدن ريگ و هسته سرايت ندارد. ((632)) شـافـعـيـه , حنابله و موافقانشان بر اين نظر شده اند كه آن معنا [ مناط يا علت ] خود آميزش است وبنابراين , در غير آن كفاره نيست ((633)) .مالك بر اين نظر شده است كه سبب تحريم هتك حرمت روزه است و بنابراين , كفاره به هرچيزى كه موجب هتك باشد واجب است , مگر ارتداد. ((634)) سـرانـجـام , ابـوحـنـفـيـه و مـوافـقـانـش ايـن نـظر را برگزيده اند ((635)) كه آن مبنا و مناط آمـيزش ,خوردن و آشاميدن است مشروط به آن كه آنچه خورده يا نوشيده شده است جنبه تغذيه يـادرمان داشته است غذا يا دوا باشد .بنابراين , اگر شخص هسته خرما يا ريگى را ببلعد بر اوكفاره واجب نيست .اين ديدگاه , عطاء, حسن , زهرى , ثورى , اوزاعى , و اسحاق بن راهويه است .
مساله دوم : مفهوم مخالف
گفتيم مفهوم مخالف عبارت است از دلالت لفظ بر ثبوت نقيض حكم منطوق براى مسكوت عنه .فقها و اصوليين در حجيت مفهوم مخالف ديدگاههايى بدين ترتيب اتخاذ كرده اند: حـنـفـيـه و مـوافـقـانـشـان مـفهوم مخالف را كه (مخصوص به ذكر) مى نامند نادرست خوانده , درتـعـبـيـرى , آن را از تـمـسكهايى نادرست دانسته اند و در تعبيرى ديگر گفته اند: عبارت است ازعمل به متون ادله نقلى به وجوهى ناصحيح ((636)) .اينان در عدم حجيت اين مفهوم در ادله نقلى كتاب و سنت اتفاق نظر و در غير آن اختلاف دارند: مـتـقـدمـان ايـن گـروه در حجيت نداشتن مفهوم مخالف , فرقى ميان ادله شرعى و گفته هاى مـردم نـمـى نـهـند, چنان كه جصاص بدين ديدگاه تصريح داشته و آن را از شيخ خود ابوالحسن كرخى روايت كرده است .امـا مـتـاخـران ايـشـان , آن را فـقـط در ادلـه شـرعـى كـتاب و سنت حجت ندانسته اند, ولى در تـالـيـفـات فـقـهـى و در عـقـود و قراردادها و شروط مردم با يكديگر و ساير گفته هاى آنان ـ به عنوان همراهى با حكم عرف و عادت ـ حجت شمرده اند.سرخسى مى گويد: اين مفهوم در خطابهاى شارع حجت نيست , اما در اصطلاح و عرف مردم حجت است ((637)) .بـه گـفـتـه زركـشـى , ((638)) بـرخـى از متاخرين شافعى , برعكس اين نظر, گفته اند: مفهوم مخالف در كلام خدا و پيامبر(ص ) حجت است و در غير آن حجت نيست .اكثريت ظاهريه مفهوم را, چه موافق و چه مخالف , انكار كرده اند. ((639)) اكـثـريـت مـالـكـيـه , ((640)) شافعيه , ((641)) حنابله ((642)) و موافقانشان بر اين نظر شده اند كـه مـفـهـوم مـخـالـف در اسـتنباط احكام از كتاب و سنت حجيت دارد و يكى از طرق دلالت بر حـكـم اسـت , گـرچـه ايـن گـروهـهـا در مـفـهوم لقب با يكديگر اختلاف كرده و اكثريت آن را حجت ندانسته اند.